بابا خبرداری که من بیمار بودم ؟

بابا خبرداری که من بیمار بودم ؟
اصلاً خبرداری کمی تب دار بودم ؟
 
از درد بازوی شکسته هر شبم را
دور خرابه گشتم و بیدار بودم
 
وقتی برای چند قدم کودکانه
محتاج یاری سرِ دیوار بودم
 
اول که دوری از تو و دوم صبوری
از اولش از این سفر بیزار بودم
 
دور از تو و چشم عمو عباس بابا
از صبح امروز تا غروب بازار بودم
 
از این همه زحمت که من دادم به عمه
دیگر خودم فهمیده ام سربار بودم
20
0
موضوعشهادت حضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمحسن خان محمدی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت