ای شهریار عالم امکان که از ازل

ای شهریار عالم امکان که از ازل 
ز امر تو جان به قالب آدم دمیده اند 
 
آنان که دل به رشته‌ی مهر تو بسته‌اند 
پیوند دوستی ز دو عالم بریده‌اند 
 
شام ابد عجب اگر آیند هوشیار 
آنان که از سبوی تو ساغر کشیده‌اند 
 
گویند فرقه‌ای که خدایی تو خلق را 
خود گوی کز تو غیرخدایی چه دیده‌اند 
 
چشم خرد به هیچ صفت جز خدا ندید 
در جوهری که ذات تو را آفریده اند
 
ای دادخواه خلق کجایی که شامیان 
سر از قفا ز جسم حسینت بریده‌اند 
 
عریان به روی خاک ببین همچو آفتاب 
آنان که خود به سایه‌ی تو پروریده اند 
 
بر طایران بام حرم بین که یک‌به‌یک
از تیر کین چو بسمل در خون تپیده‌اند 
 
آن جسم‌های پاک که بودند جان ترا 
در خوابگاه خاک چه خوش آرمیده‌اند 
 
از قحط آب در عوض شیر کودکان 
زهر ستم ز ناوک پیکان مکیده‌اند 
 
از بار هجر ماه جبینان سرو قد 
هر یک ز بانوان چو هلالی خمیده‌اند 
 
مجروح گشته پای یتیمان به راه شام 
بس روی خارهای مغیلان دویده‌اند 
 
اطفال تو گرسنه به شام و کسی نگفت 
این نورسان به کشور ما نو رسیده‌اند 
 
دادند جودیا به تو بیتی اگر به بیت 
کن ادعای غبن که ارزان خریده‌اند
9
0
موضوعمناجات با امیرالمومنین علی (علیه السلام)
گریزقتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | عصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبقصیده
سبک پیشنهادیمناجات
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت