آنان که شعله بر دل غم‌پرورت زدند

آنان که شعله بر دل غم‌پرورت زدند
روزی شراره بر جگر مادرت زدند
 
دیروز بر غریبی پدرت خنده کرده‌اند
شب‌باوران که خیمه به دور و برت زدند
 
این دشمنان دوست‌نمای هزار رنگ
زخمی به روی زخم دل مضطرت زدند
 
صلحت زمینه‌ساز قیام حسین بود
تهمت به علم و دانش بار آورت زدند
 
سردار بی سپاه شدی و دریغ و درد
خنجر زپشت بر تو و بر باورت زدند
 
در هاله‌ی غریبی خود سوختی ولی
با شعله‌های زخم زبان آذرت زدند
 
گاهی کمر به قتل تو با زهر بسته‌اند
گاهی میان هجمه‌ی غم، خنجرت زدند
 
بر حالت حسین، ملائک گریستند
از بس که تیر بر بدن پرپرت زدند
 
با گریه می‌نوشت «وفایی» که از غمت
آتش دوباره بر جگر خواهرت زدند
33
0
موضوعشهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریزهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها) | صلح امام حسن مجتبی (علیه السلام)
شاعرسید هاشم وفایی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت