آمدی از بین آتش تا گلستانت کنم

آمدی از بین آتش تا گلستانت کنم
با پریشانی نمی‌خواهم پریشانت کنم
 
کاش می‌شد زخم‌هایت را بریزم در تنم
تا فقط اندازه‌ی یک زخم، درمانت کنم
 
سفره‌دارا ! سفره‌ام خالی‌ست، اما دل پُر است
روضه‌ام شو تا دو کاسه اشک، مهمانت کنم
 
مقتلِ مکشوفه‌ی من! روضه‌هایم را نبین
حیفِ چشمِ زخم‌دارت نیست گریانت کنم؟!
 
از میان کوچه‌های سنگ‌باران آمدی
تا منِ حسرت‌به‌لب هم، بوسه‌بارانت کنم
 
می‌بَرندت، می‌زَنندت، می‌کُشندت باز هم
من کجای دنجِ این ویرانه پنهانت کنم؟!
 
قاریِ سرنیزه‌ها و تشت! ألرّحمٰن بخوان
تا مزارِ کوچکم را رحلِ قرآنت کنم
 
جا نمی‌مانم، نمی‌خوابم، نمی‌گویم نرو
من که می‌آیم، چرا باید پشیمانت کنم؟!
11
0
موضوعشهادت حضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریز
شاعررضا قاسمی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت