- صفحه اصلی
- آسمان تیره و تاریک و کدر بود در آن دم

آسمان تیره و تاریک و کدر بود در آن دم
آسمان تیره و تاریک و کدر بود در آن دم
سحری داشت پر از غم سحری مثل محرم
سحری تیره تر از هر شب تاریک
و سیه تر ز سیاهی نه چراغی نه شهابی و نه ماهی
در آن صحنۀ تاریک و در آن ظلمت یک دست
فقط سوسوی یک تکه ستاره دل شب
چشم نواز همگان بود در عالم
و در این شب شب تاریکتر از شب
و ز هر درد لبالب
به صفی می گذرند از دل یک کوچه تنی چند ز اشراف
خدایا چه خبر هست؟
که اینگونه شتابان و نمایان
به میان دو صف از فوج نگهبان
ز گذر می گذرد
آه کجا؟
آه چرا؟
این دل شب
اول این صف به کف دست کسی بود طلایی
طبقی نقش و نگارین شده زرین شده
هر چند که یک خلعت سرخ است
به روی طبق، اما
ز دلش نور تلالو کند و راه شود روشن و اینان ز گذرها گذرند
آه کجا؟
آه چرا این دل شب؟
کیست خدا؟
در کف این مرد مگر پیک سفیری ست؟
مگر مقصدشان شخص امیری ست؟
مگر موسم مهمانی پیری ست؟
همه غرق تکلم پی دیدار و ملاقات
شتابان و پریشان و نمایان
به گذر می گذرند، آه چرا ؟
هست در این راه
در این لحظه ی بیگاه
که حیران شده
بی خود شده
همه ی ارض و سما را
کمی صبر کن ای دل…
بِشنو صوت ضعیفی
و ببین گریه ی بی جوهری و
هق هقی از دور جگر سوز
در این لحظه ی جانسوز
زند چنگ به سینه
به گمانم که شبیه است
به آن گریه بانوی مدینه
کمی صبر…
کمی صبر…
ببین مقصد آن فوج
به ویرانه ی این شام خراب است
ببین گریه ی این بزم پر آب است
که غرق تب و تاب است
پر از شمع مذاب است
طبق آمد و ویرانه پر از نور شد و
طور شد و
وای ببین دخترکی را
که به زانو و به سختی
به سویش رود و
دست به زمین می کشد و
ناله کنان
مویه کنان
محشری انداخته در آن دل ویرانه
کشیدند از آن پرده و
ناگاه سری گشت هویدا
چه زیبا و دل آرا
سری سرخ
سری زخمی و صد غم
کجا بودی عزیزم؟
که در این گوشه ی پر غم
به سراغم ز سفر آمدی و
باز زدی سر به یتیمی
بنشین بر سر این دامن خاکی
که بگیرم ز سرت خاک و
بشویم ز رخت خون و
اگر دست مرا یار شود
شانه زنم بر سر مویت
زنم بوسه گلویت
همه زخمم
همه دردم
چه کنم با مژه هایت؟
چه کنم با ترک روی لبانت؟
شده ام فاتحه خوانت
بگشا چشم دهم باز نشانت
رخ مادر
رخ زهرا
سر و پایی که شد از غصه کمانت
راستی
مادرت آمد به کنارم
به همان شب که من از تب
ز تو و غافله جا ماندم و
افتادم از آن ناقه زمین
خسته ترین
با خس و با خار عجین
آمد و بوسید رخم
زد به سختی
به دستی که کبودیش عیان بود
شانه به گیسویم و شد
گرم دو چشمم
ولی از خواب پریدم
و دیدم که ندیدی که چه دیدم
زجر بود و من تنها دل صحرا
بی نفس و با تن مجروح بریدم..
که بریدم…
که بریدم…
حال سنگین شده گوشم
شده کم سوی دو چشمم
بنگر باز به رویم که بگویم
به کجا رفته عمویم؟
دست را رنجه مکن
تا که زنی شانه به مویم
نه غذایی و نه آبی
ولی هرچه بخواهی زده اند زخم زبانم…
167
1
موضوعشهادت حضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | عصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرحسن لطفی
قالبشعر نو
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی
لینک
https://ayohalmazloom.com/p-101861

حاج حسن خلج
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت

از ناقه افتادم زمین کجا بودی بابا
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

کنج خرابه را بیت الحزن کنم
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زینب (سلام الله علیها)

با بوسه برتو جان می سپارم دیگر توان ماندن ندارم
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)

دنیا چرا من بابا ندارم در سایه ی او ماوا ندارم
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

ای که شانه کشیده زهرا به گیسوی تو
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

ماه زهرا آمد ، کنج ویرانه
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

امشب مهتابم آمده تعبیر خوابم آمده
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زهرا (سلام الله علیها) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

می شناسم من ای عمه جان این مهمان را
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

ارث حیدر بود ای پدر جان
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزحضرت زهرا (سلام الله علیها) | حضرت زهرا (سلام الله علیها)

همچون علی آمدی ای پدر جان
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)

خرابه نشینان پدر آمده
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

از چه شد گیسویت رنگ خاکستری
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزحضرت زهرا (سلام الله علیها)

شب است و در خرابه مرا مهمان رسیده
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزحضرت زهرا (سلام الله علیها)

اشک من پیوسته پایم از ره خسته
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزحضرت زهرا (سلام الله علیها) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

چه مهمان عزیزی به ویرانه ام آمد
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

رسم مهمانی نبود ای سوره ی نور
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزحضرت زهرا (سلام الله علیها)

خوش آمدی خرابه شد گلشن
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزحضرت زهرا (سلام الله علیها)

من نیمه جان و جانانم آمد
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)

ای مه نیزه نشین شام ماتم سر رسید
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

ای سر تو که ای و از کجا می آیی
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)

کسی غیر از من نداند حرمت این میهمان را
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

دلت اومد منو تنها بذاری؟
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

سرم رفته از بس توی سر- صدا
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

خواب راحت ندارم بابایی
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زهرا (سلام الله علیها)

سلام بابا تو آسمونادنبالت بودم اما
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان