گوشه ای با دردهای خویش خلوت می کند

گوشه ای با دردهای خویش خلوت می کند
چشم هایش را انیس اشک غربت می کند
 
در خلال هق هق بی انتهای هر شبش
شرحه شرحه از غم دوری حکایت می کند
 
بانوی غم ها سکینه…یادگار کربلا
یک به یک ما را به بزم روضه دعوت می کند
 
درد دل هایی که در سینه برایش مانده را
باتمام عاشقان اشک قسمت می کند
 
عالم و آدم به هم می ریزد از فرط عزا
تا که خاتون حرم شرح مصیبت می کند
 
کودک شش ماهه ای در پیش چشمش جان سپرد
از سه شعبه زیر لب دائم شکایت می کند
 
مشک خالی…دست بی جان…از عمو دم می زند
از عموجانی که احساس خجالت می کند
 
بعد عباس بن حیدر…دشمنی ها جان گرفت
خیمه ها می مانَدو…دستی که غارت می کند
 
راوی روضه گریز روضه های خویش را
سمت گودال عطش کم کم هدایت می کند
 
بانویی با خشکی لب های خود دارد هنوز
“شیعتی مهما شربتم”را روایت می کند
 
اشک می ریزی به یاد کربلا بنت الحسین
جان من قربان غم های تو یا بنت الحسین
33
0
موضوعوفات حضرت سكينه (سلام الله علیها)
گریزشهادت حضرت علی اصغر (علیه السلام) | تاسوعا (شهادت) حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) | عصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعراسماعیل شبرنگ
قالبترکیب بند
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت