سکینه ام که در آن التهاب، آب شدم

سکینه ام که در آن التهاب، آب شدم
کنار عمه ام از اضطراب، آب شدم
 
ازینکه با لب تشنه عمو رسید و گرفت
ز دستهای خودم مشک آب، آب شدم
 
پدر می آمد و گفتم بگو کجاست عمو؟
من از سکوت پدر در جواب، آب شدم
 
عزیز جان مرا تا زدند لشکر شام
به قصد قربت و قصد ثواب آب شدم
 
من از شنیدن آن حرفهای تند و بدِ
کسی که بست به دستم طناب آب شدم
 
پس از حسین و پس از کربلا شبیه رباب
من از نشستن در آفتاب ، آب شدم
 
چقدر آه کشیدم به کوچه کوچه ی شام
از آستین به جای حجاب، آب شدم
 
ز روی نی که سر شیر خواره خورد زمین
منِ سکینه به جای رباب آب شدم
 
مرا ز طشت طلا دید چشمهای پدر
که از ورود به بزم شراب آب شدم
 
نمیشود که بگویم چه شد به بزم یزید
از آن اشاره و آن انتخاب آب شدم
21
0
موضوعوفات حضرت سكينه (سلام الله علیها)
گریزورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرحجت بحرالعلومی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت