ندیدی اشک، زِ چشمم، مدام می‌آمد؟

ندیدی اشک، زِ چشمم، مدام می‌آمد؟
چگونه، دخترکت، سویِ شام، می‌آمد؟
 
اگرچه بی پر و بالم، بگو که یادت هست
سه ساله‌ات، همه‌جا، با مقام می‌آمد؟
 
دوباره، کاش، همان روزگار برمی‌گشت
دوباره، کاش، همان احترام می‌آمد
 
به غیرتِ تو، پدر، برنخورد، آن‌جا که
رقیه، داشت، به بزمِ حرام، می‌آمد؟
 
تو رویِ نیزه و من در تمامِ طولِ مسیر،
فقط به روی لبم، این کلام، می‌آمد:
 
قسم به جانِ تو بابا، گرسنه خوابیدم،
"زِ خانه‌ها، همه بوی طعام، می‌آمد"
33
0
موضوعشهادت حضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعادل حسین قربان
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت