غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش

غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش
تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش

شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را
پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش

سلام کرد به جدّش... سلامی از سر صدق
سلام آن‌ که کند جان فدای جانانش

سلام کرد بر آن گونه‌های خاک‌آلود
بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش

سلام کرد بر آن بوسه‌گاه نورانی
سلام آن‌ که کند جان خویش قربانش

سلام آن‌ که دلش زخمی مصیبت‌هاست
سلام آن‌ که اگر بود کربلا، جانش،

میان طف، سپر نیزه و سنان می‌شد
و می‌سپرد به شمشیرها گریبانش...

سلام آن‌ که اگر نینوا حضور نداشت
علی‌الدوام شده نالۀ فراوانش

سلام آن‌ که سرازیر می‌شود هر روز
به جای اشک روان، سیل خون ز چشمانش...

96
0
موضوعقتلگاه | مناجات با امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام زمان (عج)
گریزقتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمریم سقلاطونی
قالبغزل
سبک پیشنهادیمناجات,روضه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت