سرها به نیزه رفته و تن‌هاست بر زمین

سرها به نیزه رفته و تن‌هاست بر زمین
داغی ندیده صفحه‌ی تاریخ این‌چنین
 
افتاده بود عرش خداوند روی خاک
وقتی «بلندمرتبه شاهی ز صدر زین…»
 
اما در آن میانه علم را بلند کرد
با عزت و وقار زنی از تبار دین
 
جانم فدای شیرزن و خطبه‌اش، که گفت؛
«صَبرَاً عَلی قَضائِکَ یارَبَّ‌العالَمین…»
 
آری، صدا صدای رسای سکینه بود
در اوج اقتدار و سرافرازی و یقین
 
آتش گرفت منبر شام و دل یزید
از آن خطاب حیدری و لحن آتشین
 
شان‌وشکوه‌وشوکت خود را به رخ کشید
با آن که بود لشکر کفّار در کمین
 
گفت؛ ای گروه ظالم! با اهل‌بیت حق
کاری که کرده‌اید، نکردند مشرکین!
 
اف بر شما که پاس امانت نداشتید
در حق خانواده‌ی پیغمبر امین
 
ای اهل مکر و حیله و عصیان؛ «تَبَاً لَکُم»
ای ننگ بر شما که ندارید غیر کین!
 
گیرم که پر شده‌ست جهان از یزیدیان
گیرم که سربه‌سر شده عالم پر از لعین
 
گیرم که آمده‌ست هزاران غم از یسار
گیرم هزار داغ رسیده‌ست از یمین
 
گیرم تبر شدند تمام درخت‌ها
گیرم که مارها زده بیرون از آستین
 
اما هزارشکر که نام «حسین» ما
شد بر رکاب خاتم پیغمبران نگین
 
این نام در دوعالم از این پس زبان‌زد است
وقتی به نام نامی حق است هم‌نشین
 
حق با تبار ماست که هرکس به حق رسید
هم بر «حق» آفرین زد و هم بر «حق‌آفرین»
 
تا روز حشر پرچم ما بر فراز رفت
پس با شما نشانه‌ی ننگ است بر جبین
 
بر کشته‌های کرب‌وبلا نوحه می‌کنند
در عرش حق ملائکه با ناله‌ی حزین
 
صبح و مسا امام زمان گریه می‌کند
بر این مصیبت‌وغم‌عظمی که شد قرین
 
پایان این معادله اما خوش است، خوش
تا از مناره می‌رسد این صوت دلنشین؛
 
از بام کعبه، حضرت خورشید اهل‌بیت
آمد به انتقام شهیدان…، بیا ببین.
21
0
موضوعوفات حضرت سكينه (سلام الله علیها)
گریزعصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمجتبی خرسندی
قالبقصیده
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت