دل به دستِ تو سپردم ای «امانت‌دار , دست»

دل به دستِ تو سپردم ای «امانت‌دار , دست»
باز , آئینه ! بکِش بر این همه زَنگار , دست
 
آه , می‌خواهی اگر از ریشه نابودم کنی …
پا بکش از خانه‌ی دل ؛ از سرم بردار , دست
 
تا ببوسم خاک پایت را دَم جان دادنم
کاش می‌گفتی نگه دارند یک مقدار , دست
 
تازه می‌فهمم چقدر از تو رسیده به گدا
لحظه‌ای که در قیامت می‌کند اقرار , دست
 
قیمتِ دیدار تو هر چیز باشد می‌دهم
مثل وقتی که جدا کردند , از زوّار , دست
 
کوه هم حتی به دستان تو تکیه می‌کند
پس تو دیگر خم نشو ؛ نگذار بر دیوار , دست
 
چونکه می‌خواهد پرنده موقع پرواز , بال
لحظه‌ی نابِ پریدن می‌شود سربار , دست
 
دست را انفاق کردی ؛ برکتش تکثیر شد
پس خدا هم ریخت بر دامان تو بسیار , دست
 
غالباً دست خدا می‌خواهد از سردار , سر
فرق داری با همه ؛ زیرا گرفت این بار , دست
 
آخرش انگار که رفتی ملاقات خدا
مرد , زیرا می‌دهد در لحظه‌ی دیدار , دست
83
0
موضوعمناجات با حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)
گریزمدح حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) | تاسوعا (شهادت) حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)
شاعررضا قاسمی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت