دردا که باز نوبت رنج و محن رسید

دردا که باز نوبت رنج و محن رسید 
روز عزای سبط پیمبر حسن رسید 
 
از زهر جان ستان جگرش پاره پاره شد 
شاهی که هر دمیش هزاران محن رسید 
 
طشت سپهر گشت لبالب ز خون دل 
چون پاره پاره‌های دلش در لگن رسید
 
شیون شد از سرادق عصمت به نه سپهر 
زینب چو وقت رحلت او با کفن رسید 
 
قاسم نمود جامه جان چاک در بدن 
دستش به آه و ناله چو بر پیرهن رسید 
 
از چشم مهر و ماه فرو ریخت اشک غم 
چون نوبت وداع حسین و حسن رسید
 
پس گفت با حسن شه اقلیم نینوا 
بگذشت محنت تو و نوبت به من رسید 
 
جودی ز دیده خون جگر ریخت جای اشک 
کوتاه کرد قصه چو اینجا سخن رسید
4
0
موضوعشهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریز
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت