به جرم اینکه ندارم پدر زدند مرا

به جرم اینکه ندارم پدر زدند مرا
شبیه مادر در پشت در زدند مرا
 
خبر نداشتم اینها چقدر نامردند
خبر نداشتم و بی خبر زدند مرا
 
خدا کند که عمویم ندیده باشد، چون
پدر درست همین دور و بر زدند مرا
 
پدر ، وقت غذا تازیانه می آمد
نه ظهر و شام که حتی سحر زدند مرا
 
سرم سلامت از این کوچه ها عبور نکرد
چقدر مثلِ تو ای همسفر زدند مرا
 
چه بینِ طشت ، چه بر نیزه ها زدند تو را
چه در خرابه ، چه در رهگذر زدند مرا
 
چه چشم زخم، چه زخمِ زبان، چه زخمِ سنان
اگر نظر کنی از هر نظر زدند مرا
 
فقط نه کعبِ نِیّ و تازیانه و سیلی
سپر نداشتم و با سپر زدند مرا
 
پدر من از سرِ حرفم نیامدم پائین
پدر پدر گفتم هر قَدر زدند مرا
 
مگر به یادِ که افتاده اند دشمن­ها
که بینِ این همه زن بیشتر زدند مرا ؟
 
زدند مادرتان را چهل نفر یکبار
ولی چهل منزل صد نفر زدند مرا
19
0
موضوعشهادت حضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | ماجرای کوچه (فدک) حضرت زهرا (سلام الله علیها) | هجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
شاعرمحسن عرب خالقی
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی

حاج مجید بنی فاطمه
حاج سید مهدی میردامادی
حاج حمید دادوندی
حاج محمدرضا طاهری
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت