بنال ای دل نوا دارد رقیه

بنال ای دل نوا دارد رقیه
به هر دردی دوا دارد رقیه
 
مرض او را ز پا انداخت ،امّا
مریضان را شفا دارد رقیه
 
 
سه ساله کودک و این اوج عزّت؟
مدال مرحبا دارد رقیه
 
بیا یا فاطمه اندر خرابه
عزای بی ریا دارد رقیه
 
بدور از دیدهٔ بیگانه امشب
سخن با آشنا دارد رقیه
 
 
ز دست ساربان و زجر و خولی
به بابا شکوه ها دارد رقیه
 
ز خونین چهره میبوسید و می گفت
غم بی انتها دارد رقیه
 
بیا ای یار پیشانی شکسته
که با مهمان صفا دارد رقیه
 
چه با جا آمدی ای جان جانان
ببین جا در کجا دارد رقیه
 
از آن روزی که افتادی به مقتل
دل پر ماجرا دارد رقیه
 
دلم در قتلگاه و جسمم اینجاست
وطن در کربلا دارد رقیه
 
بمیرم از چه لبهایت کبود است
بگو محشر به پا دارد رقیه
 
پدر بر چهره ام یک دم نظر کن
رُخ زهرا نما دارد رقیه
 
 
به جرم عاشقی جان بر لب آمد
شکایت زاشقیا دارد رقیه
 
خدا خواهد اگر ،می میرم امشب
که هر شب این دعا دارد رقیه
31
0
موضوعشهادت حضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرولی الله کلامی زنجانی
قالبغزل
سبک پیشنهادیواحد
زبانفارسی

حاج محمدرضا طاهری
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت