باز هم بر دل مظلوم شرر افتاده

باز هم بر دل مظلوم شرر افتاده
باز هم شعلۀ زهری به جگر افتاده
 
اینهمه زجر بر این جسم جوانش ندهید
وسط حجره جواد است به سر افتاده
 
 
دست و پا میزند و هادی خود را خواند
جوهر صوت رسایش ز اثر افتاده
 
آب شد پیکرش از زهر به دادش برسید
به خدا جان امامت به خطر افتاده
 
هلهله نیست جواب نفس آخر او
به چه جرمی گل زهرا  ز نظر افتاده
 
حجت حضرت سبحان به تمسخر انگار
گیر بی حرمتی چند نفر افتاده
 
صاحب عرش الهی ست شده خاک نشین
یاد آشفتگی جدش اگر افتاده...
 
جگر تشنه او ذکر انا العطشان داشت
از دل حجره به گودال گذر افتاده
 
این بدن زیر سم اسب نرفته اما
نظرش بر تن مظلوم  دگر افتاده
 
زیر لب روضه شمشیر و سنان میخواند
یاحسین گوید و با دیدۀ تر افتاده
 
بعد کشتن چه کند با تن بی جان جواد
بر زبان همه یک تازه خبر افتاده
 
اهل کوچه خبر از نعش سر بام دهند
چقدر بر بدنش سایه پر افتاده
 
کربلا روضه اش اما بخدا بر عکس است 
چقدر بر بدنش تیغ و تبر افتاده
 
 
ریختند از همه سو بر تن صد چاک حسین
گذر فاطمه بر نعش پسر افتاده
 
خواهرش آمد و با پیکر بی سر میگفت:
بر تنت نیزه شکسته چقدر افتاده
46
0
موضوعشهادت امام جواد (علیه السلام)
گریزمصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمحمود ژولیده
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت