- صفحه اصلی
- باز شد اسپهبد فرورد را پا در رکیب
باز شد اسپهبد فرورد را پا در رکیب
لینک
https://ayohalmazloom.com/p-346024
باز شد اسپهبد فرورد را پا در رکیب
برد افسر از سردی نهیب با یک نهیب
هد هد باد بهاری بانشاط و فرو زیب
بر سلیمان حسین آمد عبیر افشان ز جیب
***شاهد گل بود متواری دو روزی از حجیب
باز بهره چهرهآرایی عیان شد از حجاب
میزند بیقاره بر چین و خطا تل و دمن
خاک بستان را بود خاصیت مشک ختن
ای نگار اگر سری داری سوی سرو چمن
هان پریر و یاسمن بویا بچم سوی چمن
***تا ز شوق مداح داماد حسین شبل حسن
تو کنی ملک و ملک را واله و من شیخ و شاب
سیزده سال سلیل مجتبی قاسم که هست
همچو حد و باب خود یزدانشناس حقپرست
و چه هست از بیش و کم خرد و کلان بالا و پست
راه پیما از طفیلش از عده شد سوی هست
***بخشش وی گر بگیرد روزی ارابلیس دست
گرددش برداً سلاما صدمه سوزان شهاب
صفوت آدم در او پنهان چو انفاس مسیح
صدق ابراهیم از او پیدا چه اخلاص ذبیح
تالی ایوب اندر صبر چون یوسف صبیح
ثانی یعقوب اندر حلم و چون احمد ملیح
***چابک و چالاک و دانا و جوانمرد و فصیح
فخر جده مظهر جد مونس غم جان باب
نوجوانی سرو قدی سبز خطی پر دلی
گلرخی نسرین عذاری مه جبینی مقبلی
فتنه هر انجمن غارتگر هر محفلی
کرده خلق وی خدا از خوشترین آب و گلی
***در زمین تربیت نادیده چون وی حاصلی
دیده دوران ز نوع خاک و باد و نار و آب
متصل با دوحه «کنت نبیا» ریشهاش
متحد با مست جام «من عرف» اندیشهاش
باده از خمخانه توحید اندر شیشهاش
جبر ایمان کسر اوثان چون نیاکان پیشهاش
***پر دلی شیری ز شیران سواد بینهاش
صولتش از دیده شیر فلک بربوده خواب
بر طبر خون لبش چشم و شفای هر علیل
خندهاش سرچشمه «فیما تسمی سلسبیل»
در مهابت بیبدیل و در شجاعت بیعدیل
خود یتیم و مام چهار و هفت آبا را کفیل
***او ذبیح و کربلا کوی منی عمش خلیل
مادر وی هاجر دلخسته بیصبر و تاب
بر حسین در کربلا چون شش جهت را تنگ دید
سوی خونخواری خیال کوفی دل سنگ دید
یک طرف در جانفشانی فرقه یکرنگ دید
بار هستی را به دوش خود کشیدن ننگ دید
***چاه اندوه دل را مختصر در جنگ دید
لیک نامد در جدل از رخصت عم کامیاب
گشت در بحر تفکر غوطهور اندوهگین
تا به یادش آمد از تعویذ باب محترم
در بر عم گرامی بود آن میمون رقم
شاه گفت ای سرو نو خیز بیابان الم
***صبر کن تا حجله عیش تو را بندم به هم
حال کاندر این زمین داری به قتل خود شتاب
گفت قاسم دیده گریان که ای جان عمو
با من برگشته کوکب حرف دامادی مگو
گر بود لایق عموجان سخت دارم آرزو
تا به پایت سر نهم در حشر گردم سرخ رو
***از غم بییاریت آمد مرا جان بر گلو
نی بدل مانده است طاقت نه به جان مانده است تاب
کرد چون شهزاده آزاد رو اندر جدال
چار پور ازرق از شمشیر وی شد پایمال
سالخوردی همچو ارزق زان جوان خردسال
گشت به بصر آنگهی آن تار قهر ذوالجلال
***رخنه اندر کاخ کفر افکند و برگشت از قتال
همره فتح و ظفر در نزد شبل بوتراب
شاه بهرخلعت قاسم در آن فتح و ظفر
خاتمش اندر دهان بنهاد و شد بار دگر
بر سپاه کفر سیف شیر یزدان حملهور
عاقبت بارید تیغ و تیر چون ابر مطر
***آنقدر بر جسم آن رعنا جوان کاورد پر
پیکر وی چون هما و توسن وی چون عقاب
شیبه ابن سعد زد بر سینه پاکش سنان
بر زمین افتاد از زین برکشید از دل فغان
کی عمو دریاب قاسم را که از جور خسان
شد برادرزادهات محروم از جان جهان
***تا نگردیده است جان از جسم صد چاکم روان
چون یتمم پا به بالینم بنه بهر ثواب
شاه را از ناله قاسم پرید از چهره رنگ
راه را بر قاتل قاسم به میدان بست تنگ
شد به روی نعش نوداماد وی مغلوبه جنگ
شیشه امید قاسم عاقبت آمد به سنگ
***پیکرش شد پایمال فرقه بینام و ننگ
شد دل (صامت) چو قلب مصطفی از غم کباب
104
0
موضوعمدح حضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
گریزشهادت حضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
شاعرمیرزا محمد باقر صامت بروجردی
قالبمسمط
سبک پیشنهادیمدح و مرثیه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت
کارم امروز به پیکار کسی افتاده است
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
ای ز بساط قرب از بسکه گشته مست
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
گریزحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
به نکهت هوا رشک مشک ختن شد
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام) | حضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
یکی گفتی ای سرو بستان من
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
ز بیمش سپهدار ناپاکزاد
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسن مجتبی (علیه السلام)
چو قاسم پسرزاده ی مرتضی (علیه السلام)
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
رمضان است ماه صوم و صلات
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
گریزحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام) | اعیاد و ایام
قد کشید و بلند بالا شد
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام) | حضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
باز دارم؛ راحت و رنجی بهم
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
مهپاره ی ایل پاک محمودی تو
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
ارث شجاعت از علی دارم من
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام) | حضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
خیلی بیقراره شوق جبهه داره
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
گریزانقلاب اسلامی