باز از چه تیره چهره‌ی خورشید خاور است

باز از چه تیره چهره‌ی خورشید خاور است 
در ماتم که دیده گردون ز خون تر است 
 
گل از چه کرده گریبان صبر چاک 
بلبل به پای گل ز چه با ناله اندر است 
 
جنت سیاه‌پوش شد همچون زلف حور 
طوبی چرا خمیده و کوثر در آذر است 
 
از دود آه کیست افق باز قیرگون 
وز خون رخ شفق به عزای که احمر است 
 
افغان رعد بر فلک این یا که در خروش 
لیلای داغ‌دیده سر نعش اکبر است 
 
آه از دمی که کرد به نعش پسر خطاب 
کای روح پاک از چه تو را خاک بستر است 
 
گفتم عصای پیری من باشی ای جوان 
غافل از آن‌که با تو اجل در برابر است 
 
این نخل نورسیده عجب از کسی که او 
بعد از تواش نظر سوی سرو صنوبر است 
 
هر عضو را که ببینمت ای پاره‌پاره تن 
جای سنان و نیزه و شمشیر و خنجر است
 
ناسور شد ز نکهت زلف تو زخم دل 
هر زخم را بلی ضرر از بوی عنبر است 
 
این عارض است ماهرخایا که آفتاب 
این قامت است سرو قدا یا صنوبر است 
 
ای نور دیده دیده گشا محملم ببین 
ما را به راه شام که غیر از تو رهبر است 
 
دادی تو تشنه جان به لب آب و زین الم 
جودی در آذر از غم تو چون سمندر است
40
0
موضوعمصائب حضرت ام لیلا
گریزشهادت حضرت علی اکبر (علیه السلام)
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت