ای که حاضر وقت موتی بر سر هر مرد و زن

ای که حاضر وقت موتی بر سر هر مرد و زن 
خواه اندر شرق باشد خواه در غربش وطن 
 
ای شفیع المذنبین در کربلا بگذر ببین 
نو خطان را خفته در خون نورسان را در رسن
 
سر برار ای بوتراب از خاک و بنگر بر تراب 
آنکه باشد تربتش دارالشفای مرد و زن 
 
از سنان دل شکاف او را نظر کن سینه چاک 
از خدنگ جانستان او را مشبک بین بدن
 
بهر انگشتر جدا کردند انگشتش ز کین 
ساربان ببرید دست نازنینش را ز تن 
 
بی کفن جسم حسینت ماند اندر آفتاب 
سر برآر از خاک اندر خاک بسپار این بدن 
 
نی غلط گفتم که در زیر سم مرکب نماند 
پیکری تا آیی و بر قامتش پوشی کفن
 
در کف جور خطاکاران امت در نگر 
اهل بیت خویش را همچون اسیران ختن 
 
نو عروس زار را بین بهر قاسم در فسوس 
بهر عباس جوان کلثوم را بین در محن 
 
بر قد اکبر نگر خونین کفن را وقت عیش 
آب پیکان بر لب اصغر نگر جای لبن
 
شد بتول از موی مویی شد علی از ناله نای 
جودیا این گفت و گو بگذار و بگذر زین سخن
27
0
موضوعمناجات با امیرالمومنین علی (علیه السلام)
گریزعاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | مصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت