ایها المظلوم-ayohalmazloom
مصائب-حضرت-ام-لیلا
لطفاً برای جستجوی گریز های متفاوت در این مناسبت به کادر جستجوی گریز در سمت راست صفحه مراجعه فرمایید
نمایش هر صفحهمورد
باز از چه تیره چهره‌ی خورشید خاور است 
در ماتم که دیده گردون ز خون تر است 
 
گل از چه کرده گریبان صبر چاک 
بلبل به پای گل ز چه با ناله اندر است 
 
جنت سیاه‌پوش شد همچون زلف حور 
طوبی چرا خمیده و کوثر در آذر است 
 
از دود آه کیست افق باز قیرگون 
وز خون رخ شفق به عزای که احمر است 
 
افغان رعد بر فلک این یا که در خروش 
لیلای داغ‌دیده سر نعش اکبر است 
 
آه از دمی که کرد به نعش پسر خطاب 
کای روح پاک از چه تو را خاک بستر است 
 
گفتم عصای پیری من باشی ای جوان 
غافل از آن‌که با تو اجل در برابر است 
 
این نخل نورسیده عجب از کسی که او 
بعد از تواش نظر سوی سرو صنوبر است 
 
هر عضو را که ببینمت ای پاره‌پاره تن 
جای سنان و نیزه و شمشیر و خنجر است
 
ناسور شد ز نکهت زلف تو زخم دل 
هر زخم را بلی ضرر از بوی عنبر است 
 
این عارض است ماهرخایا که آفتاب 
این قامت است سرو قدا یا صنوبر است 
 
ای نور دیده دیده گشا محملم ببین 
ما را به راه شام که غیر از تو رهبر است 
 
دادی تو تشنه جان به لب آب و زین الم 
جودی در آذر از غم تو چون سمندر است
ساختی از کینه بی اکبر مرا داد ای فلک
کردی آخر خاک غم بر سر مرا داد ای فلک
 
داد ای فلک داد ای فلک
صد داد و بیداد ای فلک
 
در عزای اکبر گلگون کفن داد ای فلک
نیلی افکندی به سر معجر مرا داد ای فلک
 
تا شکستی بلبلم را پر و بال داد ای فلک
ریخت در دام مصیبت پر مرا داد ای فلک
 
تا در آمد سرو نوخیزم به خاک داد ای فلک
ریخت از شاخ طراوت بر مرا داد ای فلک
 
تا چه بود این ماه کز تاری هلال داد ای فلک
سوخت در هفت آسمان اختر مرا داد ای فلک
 
می ندیدم کشته ی فرزند خویش داد ای فلک
می نزادی کاشکی مادر مرا داد ای فلک
 
تا نبینم مرگ او مژگان من داد ای فلک
گو بزن بر دیدگان خنجر مرا داد ای فلک
 
چند چند از دور مینایی سپهر داد ای فلک
خون دل از دیده در ساغر مرا داد ای فلک
 
تاکی از چشم سفید ای دل سیه داد ای فلک
هر دم افروزی به جان آذر مرا دادای فلک
 
تشنه لب دیدن غمی بر روی دل داد ای فلک
کشته گشتن ماتمی دگر مرا داد ای فلک
 
تا شدی چون گوهر لالا ز جزع داد ای فلک
دیده شد دریای پهناور مرا داد ای فلک
 
بربه یاد کاکل و زلف و خطت داد ای فلک
موی بر تن می زند نشتر مرا داد ای فلک
 
آتش غم سوخت پیکر وز ستیز داد ای فلک
صرصر کین برد خاکستر مرا داد ای فلک
 
اینک از کویت گرفتم راه شام داد ای فلک
قید و چنبر قاید و رهبر مرا داد ای فلک
 
خود صفایی را چه باک از بازخواست داد ای فلک
چون شفیع استی تو در محشر مرا داد ای فلک
کاش آن زمان که نهب نمودند لشکرم
دشمن ربوده بود سرم جای زیورم
 
پرواز سیر و باغ تو را دارم آرزو
وین دامگه نه بال به‌جا ماند و نه پرم
 
بر آتش فراق تو سندان و سنگ بود
ورنه گداختی سر و پا چار گوهرم
 
کاش آن شرر که سوخت خیام تو سوختی
چون تار و پود خیمه سراپای پیکرم
 
من زنده و تو کشته به خون خفته چاک‌چاک
خاکم به دیده باد که این حال ننگرم
 
می‌خورد بیوگی و اسیری مرا به گوش
اما به راستی نمی‌افتاد باورم
 
صد بار از آن بتر که شدی گوشزد مرا
آمد ز ماجرای تو امروز بر سرم
 
یک جا بلیت خود و تیمار اهل‌بیت
یک جا مصیبت پسر و داغ شوهرم
 
بر داغ اکبرم چه تسلی دهند دل
درمان چه می‌کنند درین سوک اکبرم
 
بر دوش جان هلاک جوانم گران نمود
صد ره فزون فراق تو آمد گران‌ترم
 
یارب مباد اسیر و غریبی زبون و زار
چونان‌که من ذلیل و پریشان و مضطرم
 
تا رفت این پدر ز نظر و آن پسر مرا
غارب شد آفتاب و فرو ریخت اخترم
 
می‌خواستم هلاک خود اما ز بخت شوم
آخر کسی نشد به‌سوی مرگ رهبرم
 
من ره‌نورد کوفه تو در کربلا مقیم
این‌ها کی از زمانه گذشتی به خاطرم
 
***پس مویه‌گر سکینه چو جانش به بر گرفت
بنیاد بانگ وا ابتا را ز سر گرفت
در کرب و بلای حسین بی‌یار
چون گشت غریب و بی‌مددکار
 
بگرفت به کف علی اکبر
در دم پی یار پدر سر
 
لیلای ستمکش جگر خون
از خیمه خود دوید بیرون
 
بوسید رکاب توسنش را
بگرفت دو دست دامنش را
 
کای شعله شمع آرزویم
ای تازه جوان ماه رویم
 
قربان جمال بی‌مثالت
مادر چه بود مگر خیالت
 
شوری که تو را فتاده بر سر
پنهان مکن از من مکدر
 
با آن همه آشنایی تو
چون شد سبب جدایی تو؟
 
با آن همه درد و غم نصیبی
با این همه محنت و غریبی
 
خواهی ز من حزین شوی دور
تا از غم دوری‌ات شوم کور
 
تو بر من خسته نور عینی
شمع شب ماتم حسینی
 
زین بیش مشو پی شکستم
ای تازه جوان مرو ز دستم
 
ترسم ز جدائیت چو مجنون
گردد وطنم به کوه و هامون
 
منمای به چشم خلق خوارم
چون طاقت دوری‌ات ندارم
 
بنمای به حال من ترحم
سررشته عمر من شود گم
 
من بر سر آن به نامرادی
پوشم به تن تو رخت شادی
 
بینم ز برای دست بوست
در دست تو دست نوعروست
 
تو در پی آن که وقت پیری
دست من ناتوان بگیری
 
سازی بر دشمنان حقیرم
واندر کف شمر دستگیرم
 
تا هست رمق به جسم زارم
کی دست ز دامنت بدارم
 
آن تازه جوان به حال تشویش
گفتا به جواب مادر خویش
 
کی مادر غم رسیده من
لیلای ستم کشیده من
 
از ناله خود مکن کبابم
بین گردن کج ستاده بابم
 
زد غصه به شیشه دلم سنگ
گردیده دلم ز زندگی تنگ
 
بگذار که ناامید گردم
در راه پدر شهید گردم
 
مادر منما مرا ملامت
ترسم که به عرصه قیامت
 
چون جده من بتول عذرا
با آه و فغان و شور و غوغا
 
گردد به صباح روز محشر
حاضر به مقام عدل داور
 
جوید پی منصب شفاعت
از ما همه محضر شهادت
 
گوید به رکاب نور عینم
کرده است که یاری حسینم
 
خیل شهدا به محضر خویش
آرند به کف همه سر خویش
 
کلثوم به پیش دیده ناس
آرد به میان دو دست عباس
 
آن یک ز جگر کشد فغان را
آرد سر قاسم جوان را
 
یک سوی عروس با خروشش
آید به روی دیده گوشش
 
آرد به ببرش رباب مضطر
قنداقه پر ز خون اصغر
 
پرسد ز تو گر جناب زهرا
کای بی‌کس غم رسده لیلا
 
پس چیست نشان یاری تو
کو تحفه جان نثاری تو
 
اکبر که تو را مهین پسر بود
گویا ز حسین عزیزتر بود
 
بنهاد چرا به کربلایش
تنها و نکرد جان فدایش
 
امروز اگر دلت ملولست
بهتر ز خجالت بتول است
 
از گریه منه به پا کمندم
کن در صف حشر سر بلندش
 
کان روز به مثل دیگرانت
باشد سر اکبر ارمغانت
 
(صامت) ز غم علی اکبر
بر جان جهان فکندی آذر
 
رو سوی حکایت دیگر کن
خاکی دگر از عزا به سر کن
از شاهزاده اکبر ای باد نوبهاری
گویا پیام داری
 
کز بوی مشک و عنبر هر خطه شد تتاری
هر عرصه لاله زاری
 
زان طرۀ پر از خون تاری به همره تست
آری به همره تست
 
لیلی ببین چو مجنون دارد فغان و زاری
هر تار او هزاری
 
شاخ صنوبر او از خاک و خون دمیده
سر بر فلک کشیده
 
کز روی نی سر او دارد ز خون نگاری
از زخمهای کاری
 
سرو قدش لب آب چون نخل طور سوزان
چون آتش فروزان
 
هرگز مباد شاداب سروی ز جویباری
در هیچ روزگاری
 
رخساره ای که برتر از مهر خاور آمد
در خون شناور آمد
 
یاقوت روح پرور از درّ آبداری
سر زد زهر کناری
 
آن ماهرو که پروین پروانۀ رخش بود
در خاک و خون بیالود
 
آئینۀ جهان بین گوئی گزیده آری
آئین خاکساری
 
از لعل نامی او یا رشک چشمۀ نوش
خاموش باش خاموش
 
چون خشک کامی او زد یک جهان شراری
در هر سخن گذاری
 
نوباوۀ نبوت از تشنگی چنان سوخت
کر سوز او جهان سوخت
 
وز گلشن فتوت افتاد گلعذاری
از باد شعله باری
 
مرغ خبر برآمد از لاله زار رویش
از شاخسار مویش
 
کز بانوان برآمد فریاد بی قراری
آشوب سوگواری
 
در لاله زار عصمت داغش بجان شرر زد
کاتش بخشک و تر زد
 
وز جویبار رحمت موج سرشک جاری
چون سیل کوهساری
 
لیلی بماتم او خاک سیه بسر کرد
هر دم پسر پسر کرد
 
چون قمری از غم او عمری بسوگواری
نالان چون مرغ زاری
 
کای نو نهال امید از بیخ و بن فتادی
در عین نامرادی
 
گردون بسی بگردید تا شد چه شام تاری
صبح امیدواری
 
نخلی که پروردیم یک عمر با دو صد ناز
بودم باو سرافراز
 
آخر بریده دیدم ناورده هیچ باری
جز زهر ناگواری
 
ای حسرت تو در دل داغ درون مادر
ای غرقه خون مادر
 
با غصۀ تو مشکل یک روز پایداری
یا صبر و بردباری
 
ای سرو قد آزاد بنگر اسیری من
یا دستگیری من
 
گردون نمی دهد یاد خاتون داغداری
در زیر بند خواری
 
ای یوسف عزیزم گرگ اجل چها کرد
از من ترا جدا کرد
 
خوناب دیده ریزم چون ابر نوبهاری
تا وقت جانسپاری
 
ای رشک چشمۀ نور روز سیاه ما بین
حال تباه ما بین
 
یکدسته زار و رنجور سر گرد هر دیاری
بی آشنا و یاری
 
گر می روم بخواری امروز از بر تو
زین پس من و سر تو
 
لیکن تو شهسواری من از پیت بزاری
سرگشته چون غباری
 
ای شاهباز حشمت شد نیزه آشیانت
جانها فدای جانت
 
وز بعد مهد عصمت ما را شترسواری
بی محمل و عماری
لسان حال لیلای جگر خون
عقول ما سوی را کرده مجنون
 
بیا بلبل که تا با هم بنالیم
که ما هجران کش و شورید حالیم
 
ز تو گل رفت وز ما گلعذاری
تو را فریاد و ما را آه و زاری
 
تو را وصل گل دیگر امید است
بهار دیر از بهر تو عید است
 
ولیکن گلعذارم را بدل نیست
بهار دیگری ما را امل نیست
 
فراقی را که اندر پی وصالست
نه چون هجریست کورا اتصالست
 
گلی از گلشن من رفت بر باد
که تا محشر نخواهد رفت از یاد
 
گلی شد از من غمدیده در خاک
که گل در ماتمش زد پیرهن چاک
 
ز من باد خزان برگ گلی ریخت
که خاک غم سر هر بلبلی ریخت
 
مرا بر سینه داغ گلعذاریست
که گل در پیش او مانند خاریست
 
کبابم کرده داغ لاله روئی
که برد از لالۀ حمراء نکوئی
 
زمین گیرم برای سرو قدّی
که سروش بنده در بالا بلندی
 
یگانه گوهری گم شد ز دستم
که جویای ویم تا زنده هستم
 
بسا کس نوجوان رخت از جهان بست
ولیکن نوگل من ناگهان بست
 
نمی دانم چه شد آن سرو آزاد
ببادی ناگهان از پا در افتادد
 
ندید آن یوسف مصر ملاحت
بدوران جوانی روی راحت
 
اگر گرگ اجل خونین دهن نیست
چرا پس یوسف گل پیرهن نیست
 
دریغ از قامت شمشادی او
کفن شد خلعت دامادی او
 
دریغ از سرو بالای رسایش
دریغ از گیسوان مشگسایش
 
دریغ از حلقۀ پر پیچ و تابش
دریغ از کاکل در خون خضابش
 
هزاران حیف کانشاخ صنوبر
ز نخل زندگانی گشت بی بر
 
هزاران حیف کانگیسوی مشگین
بخون فرق سر گردیده رنگین
 
هزاران حیف کانخورشید خاور
میان لجۀ خون شد شناور
 
فغان کائینۀ روی پیمبر
بخاک تیره شد الله اکبر
 
فغان ز انقامت طوبی مثالش
که دست جور برد از اعتدالش
 
من اندر وصف او مدهوش هستم
نه لیلایم که مجنون وی استم
 
بصورت طلعت الله نور است
بمعنی غیب مکنون را ظهور است
 
بروی و موی و سیما و شمائل
پیمبر آیت و حیدر دلائل
 
بیا ای عندلیب گلشن من
ببین تاریک چشم روشن من
 
بیا ای نوگل گلزار مادر
بکن رحمی بحال زار مادر
 
بیا ای نونهال باغ مادر
بزن آبی بسوز داغ مادر
 
بیا ای شمع جمع محفل ما
ببین ظلمت سرا شد منزل ما
 
بیا ای شاهد یکتای زیبا
که دل را بیش از این نبود شکیبا
 
ترا با شیرۀ جان پروردیم
دریغا کز تو جانا دل بریدم
 
ندانستم که مرگ ناگهانی
عنان گیرد ترا در نوجوانی
 
بهمت می توان از جان گذشتن
ولیکن از جوان نتوان گذشتن
 
چنان داغم کزین پس تا بمیرم
سر از زانوی غم هرگز نگیرم
 
من و یاد قد شمشادی تو
من و ناکامی و ناشادی تو
 
من و یاد لب خشکیدۀ تو
من و سوز دل تفتیدۀ تو
 
من و آن زخمهای بی حسابت
من و آن پیکر در خون خضابت
 
جوانا رحم کن بر پیری من
مرا مگذار با یک دشت دشمن
 
جوانا سوی مادر یک نظر کن
بیا رحمی بر این چشمان تر کن
 
اگر خو کرده باشی با جدائی
مکن قطع رسوم آشنائی
 
گهی حال دل غمناک ما پرس
ز آب دیدۀ نمناک ما پرس
 
سؤال از حال غمناکان ثوابست
خصوصاً آن دلی کز غم کبابست
صبا برو تا بکوی جانان
که تا کنی تر دماغ جانان
ببر بگلزار نوجوانان
 
سلام این پیر ناتوان را
 
چه بگذری بر نهال اکبر
نهال نوباوۀ پیمبر
بپای آن شاخۀ صنوبر
 
ببوسه ای زنده کن روان را
 
بگو به آن نوجوان نامی
که از جوانی ندیده کامی
تفقدی کن بیک پیامی
 
شوم فدا آن لب و دهان را
 
بمادر دل کباب خسته
ببین که بندش بدست بسته
چه مرغ بی بال و پر شکسته
 
که گفته بدرود آشیان را
 
چه آرزوها که بود بر دل
تو رفتی و جمله رفت در گل
ز خرمن عمر من چه حاصل
 
چه دیدم این داغ ناگهان را
 
صنوبری را که پروردیم
ز تیشۀ کین بریده دیدم
ز نیشکر ز هر غم چشیدم
 
ز شاخ گل خارجانستان را
 
ز بوستان رفت یک چمن گل
که دل ربود از هزار بلبل
کدام مادر کند تحمل
 
جدائی یک جهان جوان را
 
ز یک جهان جان دو دیده بستم
چه رفت جان جهان ز دستم
بماتمش تا که زنده هستم
 
ز ناله برهم زنم جهان را
 
دریغ از آن غرۀ چو ماهش
دریغ از آن طرۀ سیاهش
 
که کرده آئین حجله گاهش
ز دود غم تیره آسمان را
 
بحجلۀ خاک و خون نشسته
ز خون سراپا نگار بسته
ز مادر زار دل شکسته
 
ربوده هم تاب و هم توان را
 
ز سوز این غم شبان و روزان
چه لاله داغم چه شمع سوزان
چه نخلۀ طور غم فرزوان
 
کشم چه آه شرر فشان را
 
بناخن از سینه می خراشم
چه کوهکن کوه می تراشم
من و فراق تو زنده باشم؟
 
بخود نمی بردم این گمان را
 
تو بر سر نی دلیل راهی
بلاله روئی چه شمع و ماهی
پناه یکدسته بی پناهی
 
ببین چه حالست بانوان را
 
تو سر بلندی و شهسواری
خبر ز افتادگان نداری
من از قفای تو چون غباری
 
که از پی افتاده کاروان را
 
چه خوش بود روز بینوائی
بسر پرستی ما بیائی
مکن از این بیشتر جدائی
 
که داده بر باد خانمان را
بود هر گلی را بهار و خزانی
خزان گل من بهار جوانی
 
بود شاخ گل سبز در هر بهاری
گل من ز خون بدن ارغوانی
 
نه یک گل زمن رفته، یک بوستان گل
نه یک نوجوان، یک جهان نوجوانی
 
جوانا توانائی من تو بودی
بماندم من و پیری و ناتوانی
 
ترا نخل شکر بری پروردیم
نه پنداشتم زهر غم میچشانی
 
بگرد تو پروانه وش می دویدم
تو چون شمع سرگرم در سر فشانی
 
تو چون شاخ مرجان ز یاقوت خونی
من از اشک خونین عقیق یمانی
 
بمیقات دیدارت احرام بستم
که جانی کنم تازه زان یار جانی
 
سروش غمت گفت در گوش هوشت
که ای آرزومند من! لن ترانی
 
ز سر پنچۀ دشمن دیو سیرت
نمی یابی از اهرمن هم نشانی
 
جوانا نهالی نشاندم بامید
که در سایۀ او کنم زندگانی
 
دریغا که از گردش چرخ گردون
سر او کند بر سرم سایبانی
 
جوانا بهمت تو عنقاء قافی
برفعت همای بلند آشیانی
 
توئی یکه تمثال عقل نخستین
توئی ثانی اثنین سبع المثانی
 
نزیبد سرت را سر نیزه بودن
مگر جان من شمع این کاورانی؟
 
جوانا فروغ تو از مشرق نی
بود رشک مهر و مه آسمانی
 
ولی روز ما را سیه کرده چندان
که مردن به از عشرت جاودانی
 
فدای سر نازنین تو گردم
که از نازنینان کند دیدبانی
 
نظر بستی از عمر و از ما نبستی
کنی سرپرستی ز ما تا توانی
 
پس از این من و داغ آن لالۀ رو
که یک صورتست و جهانی معانی
 
پس از این من و سوز آن شمع قامت
که در بزم وحدت نبودیش ثانی
 
هر آن سر که سودای آنسر ندارد
بود بر سر دوش بار گرانی
 
دلی گر نسوزد ز سوز غم تو
نبیند به دنیا رخ شادمانی
ز سویی دگر بانوی کاخ دین
پسر کشته لیلای اندوهگین
 
بیامد به بالین پور جوان
بیفتاد بر خاک زار و نوان
 
هم آغوش شد سرو آزاد را
به زاری برافراخت فریاد را
 
بزد بوسه بر پا و دست و سرش
بدان هر دو گلبرگ از خون ترش
 
ببوسید لعل شکر پاسخش
ببویید آن سنبل فرخش
 
بمالید چون غاره خونش به روی
سپس روی بنهاده بر روی اوی
 
بگفتا: جوانا، سرا، سرورا
به دیدار و گفتار پیغمبرا
 
ز رویم چرا دیده بر بسته ای
همانا ز بس تاختن خسته ای
 
تن افکار گردیدی از ترکتاز
که اینگونه بر خوابت آمد نیاز
 
یکی سر بر آر گزین رود من
از این خواب خوش، بهر بدرود من
 
چه سان می سپارم من این راه چون؟
دلم پیش تو، تن به پشت هیون
 
خدا را جوان رحمی آخر به پیر
دراین روز تنگم تو شو دستگیر
 
الا ای بهار خزان دیده ام
شکیب دلم، بینش دیده ام
 
مرا کاش می گشت بیننده، کور
و یا خوابگاهم شدی خاک گور
 
نمی دیدمت خفته در خون و خاک
سرت برنی و پیکرت چاک چاک
 
که افکندت از اسب ای شهسوار
که مادر زمرگش شود سوگوار
 
که طاووس باغ مرا پر شکست؟
که بر من در شادکامی ببست
 
گل فاطمه را که پژمرده کرد؟
نبی را ز داغش که افسرده کرد؟
 
ایا یوسف من تو را گاه سور
به کابین در آمد زلیخای گور
 
تو را رخت دامادی آمد کفن
دریغا که آن هم نداری به تن
 
من از خاک خوشنودم ای کامیاب
که پوشیده دارد تنت ز آفتاب
 
نهاده زمین مادرانه سرت
به سینه که بر سر نبد مادرت
 
ز سویی نشستند با صد فسوس
به بالین داماد، مام و عروس
مر او را بر و چهره ی سیمگون
گرفته است رنگ طبر خون زخون
 
زخون گشته چون ارغوان سنبلش
شده داغ چون لاله برگ گلشن
 
سراپای آن ماه یوسف غلام
دریده زچنگال گرگان تمام
 
بدو ام لیلی همی بنگریست
زغم دست بر سرزد و خون گریست
 
بگفتا که پورا جوانا مها
پدر شهریار و برادر شها
 
سرور دلم نور بینایی ام
غمت برده ازتن توانایی ام
 
تواکنون شدی از برم بینایی ام
غمت برده از تن توانایی ام
 
تو اکنون شدی از برم بی توان
ببسته به پیگارم دشمن میان
 
بسی بر نیامد که باز آمدی
ندانم چسان غوطه درخون زدی
 
که زد اینهمه زخم بر پیکرت
که رحمی نیاورد بر ماردت
 
براین تن که از برگ گل خوشترست
کجا اینهمه زخم اندر خورست
 
ببراد دست پلیدی شریر
که از شست بگشاد سوی تو تیر
 
نیاورد رحم آن خدنگ افکنا
بدین قامت چون کمان منا
 
درآندم که بودی به میدان روان
مرا کاشکی تن شدی بی روان
 
بچم کت زمانی به بر درکشم
زاندام تو تیغ کین برکشم
 
دهم شستشو ز آب دیده رخت
کنم پاک خون ازرخ فرخت
 
به زخمت نهم مرهمی از سرشک
به بالین نشینم تو را چون پزشک
 
ببینم به کام دل آن روی وموی
که از گل برد رنگ و ازمشک بوی
 
دریغا ازین چهره ی چون بهار
که بستر کنندش ز خاشاک و خار
 
دریغا از آن پیکر زورمند
که آسیب بیند ز نعل سمند
 
دریغا از آن سنبل تابدار
که آبش دهد خنجر آبدار
 
چو آزاده بی تابی مام دید
بیامد ورا تنگ دربر کشید
 
بگفتا که ای مادر غم نصیب
خدایت دهاد اندرین غم شکیب
 
بدان باش کاندرز من بشنوی
هر آنچت بگویم بدان بگروی
 
چو بینی مرا خفته در خون و خاک
مبادا کنی جامه ی خویش چاک
 
مبادا فغان سرکنی مرغ وار
برهنه کنی سر خراشی عذار
 
به خونم پس ازمن میالای روی
پریشان مکن چون دل خویش موی
 
که از زاری ات خصم خندان شود
غم خاطر شه دو چندان شود
 
پس از کشتن من چو فرخنده شاه
بیاید سوی خیمه با اشک وآه
 
تبسم به لب آر و بگشای چهر
به روشن جمالش نظر کن به مهر
 
تو او را تسلی ده از مرگ من
به کشت شکیبش تو آتش مزن
 
بدان گریه کن کآسمان و زمین
بدو هست گریان واندوهگین
 
همی تا توانی بنال وبموی
نه برپور نامی به فرخنده شوی
 
به من گریه کردن سزاوار نیست
مرا مرگ در خورد تیمار نیست
 
که گرید به داماد آزاد دل
که تازد سوی حجله گه شاد دل
 
مکن ساز ماتم که سور من است
مخور غم که گاه سرور من است
 
میاندیش مرگم نجات من است
چنین کشته گشتن حیات من است
 
بگفت این و افراشت بالا چو سرو
نشست ازبر زین چو پران تذور
چو از گفتگو گشت زینب خموش
برآورد لیلا چو مجنون خروش
 
ز غم دست برسر زد وکند موی
به زیبا جوان خود آورد روی
 
بگفت ای زمهر تو جان درتنم
جهان بین به دیدار تو روشنم
 
روان تن و مایه ی کام من
نکورو جوان دلارام من
 
نگه کن به لیلای دلخون خود
بدین ناتوان پیر مجنون خود
 
ببین تا چسان گشته پشتش کمان
ز دور سپهر و زجور زمان
 
چرا از برم ای جوان می روی
کجا همچو تیر از کمان می روی
 
همانا ندانی که بی روی تو
دلم گردد آشفته چون موی تو
 
به هر جا روی با تو چون بیهشان
برد همرهم تار مویت کشان
 
چو من دست از دامنت بگسلم
تو هم رحمت آور به جان ودلم
 
مخواهم به چنگ مخالف اسیر
به بند ستمگستران دستگیر
 
مسازم روان بر سر خارها
مکش سر برهنه به بازارها
 
بسی سال پروردمت در کنار
نگه داشتم از بد روزگار
 
نه روزان بیاسودمی نی شبان
بدم باغ حسن تو را باغبان
 
به سال و مه از دیده ی اشگبار
بدم سر و قد تو را آبیار
 
بدینگونه کردم گرانمایه ات
که مانم دل آسوده در سایه ات
 
کنونم که هنگام پیری رسید
چرا از سرم سایه باید کشید
 
فسوس آیدم از چنین روی و موی
که بدخواهش از خون دهد شتشوی
 
ازین سرو بالایم آید دریغ
که ناگه ز پای اندر آید به تیغ
 
چسان زنده مانم به پشت زمین
تو را بینم افتاده از پشت زین
 
چو شهزاده گفتار مادر شنود
به پاسخ لبان را چو گل بر گشود
 
که ای پرده گی بانوی شاه دین
چه نالی بدینگونه زار و حزین
 
خمش باش وبنشین دمی دربرم
که رازیت پنهان پدید آورم
 
شنیدم که فرموده خیرالبشر
به وحی خداوند پیروزگر
 
که با کاروان غم و ابتلا
حسینم رود چون سوی کربلا
 
درآندشت هر کس که با اوست یار
شود کشته لب تشنه در کارزار
 
نماند تنی زنده زیشان به جای
روانشان رود نزد یکتا خدای
 
شهیدان اوراست جاه دگر
به نزد خدا جایگاه دگر
 
یکی مادرا ژرف اندیشه کن
ز فرزند فرزانه بشنو سخن
 
چو گردد پدیدار روز شمار
به پایان جهان را رسد روزگار
 
یکی روز گردد عیان سهمگین
دگرگون سپهر و دگرسان زمین
 
شود فاش هر راز بنهفته ای
برآرد سراز خاک هر خفته ای
 
هوا آتشین دم زمین آهنین
زحکم خداوند جان آفرین
 
یکی پل کشیده چوباریک موی
جهیم و جنانش پدید از دو سوی
 
ترازویی آرد خدای جهان
که نیک وبد خلق سنجد بدان
 
دل پاک پیغمبران ترسناک
شده چشم نیکان حق درمغاک
 
زهر سو بسی نامه پران شود
چو رعد آتش تیز غران شود
 
شود دوزخ تفته آتشفشان
به زنجیر در دشت محشر کشان
 
بدونیک هر امت ازهر طرف
ستاده رده در رده صف به صف
 
به منبر نشسته رسول خدا (صل الله علیه و اله)
لوا بر کف شیر حق مرتضی (علیه السلام)
 
زهر سو شهیدان گلگون کفن
خرامند زی آن بزرگ انجمن
 
به گرد اندرون قدسیان را همه
سرودشان به تسبیح در زمزمه
 
درآن روز ای مام ناشادمان
شود چند زن سوی محشر چمان
 
همه درجهان کرده مردانه کار
پسر داده در راه پروردگار
 
یکی مادر نامدار وهب
که نامد چو او شیر زن درعرب
 
به دستش سر پرزخون پسر
نیاز آورد بهر خیرالبشر
 
دگر مادر چار شیران دین
جگر خون دل افسرده ام النبین
 
سر چهار فرزند فرخ لقا
برد هدیه در نزد عرش خدا
 
دو دست علمدار شاهش به کف
برد ارمغان نزد شاه نجف
 
دگر نجمه آرد بردادگر
پر از خون سر قاسم نامور
 
به نزد پدر زینب داغدار
سر هر دو نوباوه آرد نثار
 
که ناگه فتد در زمین زلزله
شود دشت محشر پراز غلغله
 
برآید هیاهو زسکان عرش
بلرزد چو سیماب ارکان عرش
 
زیک سورسد جده ام فاطمه (علیها السلام)
به گرد اندرش خیل حوران همه
 
به سر پاک دستار فرخنده شوی
که پر خون شد از تیغ بدخواه اوی
 
به دستیش در طیلسان حسن (علیه السلام)
زبانم به دست دگر پیرهن
 
روان دست جبریل از پیش روی
پر از خون سر پاک دردست اوی
 
چه سر زیب آغوش خیرالبشر
چراغ دل حیدر نامور
 
درآن عرصه ای مادر تنگدل
بترسم که گردی ز زهرا خجل
 
اگر گویدت بانوی بانوان
که ای مادر اکبر نوجوان
 
مگر بود بهتر ز دلبند من
به نزد تو فرزند شمشیر زن
 
چه گویی درآندم جواب بتول
چه عذر آوری بهر دخت رسول
 
چو این راز لیلا ز اکبر شنفت
زگفتن فرو ماند و پاسخ نگفت
 
رهاکرد ازدست خود دامنش
رضا داد تا جان رود از تنش
 
چو ازمادر وعمه دستور یافت
به آرامگاه برادر شتافت
 
درآن لحظه سجاد (علیه السلام) بی توش بود
به بستر درافتاده مدهوش بود
 
به بالین اوگریه ها سرنمود
همی چهره بر پای سجاد سود
 
شه خسته چون بوی اکبر شنید
زجاجست و تنگش به بر برکشید
 
به بدرود هم در خروش آمدند
همی ناله ازنای دل برزدند
 
امام امم سیدالساجدین
به فرخ برادرش گفت اینچنین
 
که ای لعل تو عیسی جان من
بدین درد جانکاه درمان من
 
طبیبانه بنشین به بالین من
بکن چاره ی درد دیرین من
 
مرا جان ز دیدارت آمد به تن
مرو تا بماند به تن جان من
 
به پوزش خم آورد بالا جوان
بر آن جهان داور ناتوان
 
که ای حجت دادگر کردگار
پس از تاجور باب در روزگار
 
پی آنکه برخی کنم جان تو را
سر خود کنم گوی چوگان ترا
 
پدر داده دستوری ام بهر جنگ
که سازم زخون چهره یاقوت رنگ
 
تو نیزم اجازت بده چون پدر
به پیگار این لشگر بد گهر
 
که گاه فدا گشتم دیر شد
دل من زجان و جهان سیرشد
 
چو از شاه بیمار دستور یافت
دگر باره سوی شهنشه شتافت
براساس گریز به
موضوع گریز :
مناسبت گریز :
براساس سبک شعر
روضه شور واحد تک زمینه رجز خوانی زمزمه جفت نوحه مناجات نامشخص مدح مسجدی سینه زنی واحد سنگین دکلمه دم پایانی واحد تند پیش زمینه سرود سالار زینب حاج ناظم همه جا کربلا راس تو میرود بالای نیزه ها ببینید ببینید گلم رنگ ندارد نوحه سنتی ببینید ببینید گلم رنگ ندارد سیدی ماکو مثلک الغریب غریب گیر آوردنت زبانحال به سمت گودال از خیمه دویدم من دودمه مدح و مرثیه مفاعیل مفاعیل فعول شعر خوانی
براساس قالب شعر
دوبیتی غزل قصیده مثنوی چهار پاره رباعی ترجیع بند مستزاد شعر نو شعر سپید ترکیب بند قطعه مسمط نا مشخص مربع ترکیب تک بیتی مخمس
براساس زبان
فارسی عربی ترکی
براساس شاعر
محتشم کاشانی میلاد عرفان پور امیر عباسی قاسم صرافان محمد مهدی سیار غلامرضا سازگار رضا یعقوبیان علی اکبر لطیفیان قاسم نعمتی اسماعیل تقوایی مرتضی محمود پور حسن لطفی امیر حسین سلطانی محمود اسدی علی انسانی مظاهر کثیری نژاد محمود ژولیده ولی الله کلامی زنجانی میثم مومنی نژاد حسن ثابت جو عباس میرخلف زاده سید حمیدرضا برقعی سید هاشم وفایی سید رضا موید خراسانی محمدرضا سروری یوسف رحیمی احمد بابایی محسن عرب خالقی سید پوریا هاشمی علیرضا خاکساری وحید زحمتکش شهری مهدی رحیمی زمستان حسن کردی روح اله نوروزی مرضیه عاطفی بهمن عظیمی حسین رحمانی میلاد قبایی محسن صرامی رضا آهی رضا تاجیک اصغر چرمی محمد جواد شیرازی مهدی نظری وحید قاسمی وحید محمدی محسن کاویانی مجتبی صمدی شهاب حمید رمی محمد حسین رحیمیان محمد حسن بیات لو امیر روشن ضمیر نا مشخص محمد محسن زاده گنجی امیر ایزدی حسین قربانچه رضا رسول زاده جواد حیدری محمد سهرابی محمد جواد پرچمی سيد مهدي سرخان رضا یزدانی سید مهدی موسوی حسن صنوبری محسن رضوانی سیدجواد پرئی سید محمد جواد شرافت علی سلیمیان محمدجواد غفورزاده (شفق) سید مجتبی رجبی نورآملی حسن بیاتانی عماد خراسانی رحمان نوازنی مسعود اصلانی حافظ محمدرضا آغاسی علی حسنی صمد علیزاده محمد صمیمی کاظم بهمنی مجید تال مهدی قهرمانی احسان محسنی فر شیخ رضا جعفری میثم سلطانی مصطفی صابر خراسانی محمد فردوسی علیرضا قزوه قاسم افرند محمد مهدی عبداللهی محمد خسروی جواد دیندار سعید خرازی علیرضا عنصری حسین میرزایی حسن جواهری مصطفی قمشه ای علامه حسن زاده آملی میثم خالدیان علی زمانیان حسین ایمانی سیدعلی احمدی(فقیر) سید مجتبی شجاع محمد حسین فرحبخشیان (ژولیده نیشابوری) محسن داداشی امام خمینی (ره) فواد کرمانی امیر رضا سیفی احمد اکبرزاده ملا فتح‌الله وفایی شوشتری صدّیقه‌ی طاهره (علیهاسلام‌الله) محمود شاهرخي (م.جذبه) سید محمد رستگار جواد هاشمی (تربت) سید حبیب نظاری غلام‌رضا دبیران محمدحسین علومی تبریزی سعید بیابانکی سعید توفیقی علیرضا لک جواد محمد زمانی آیت الله محمدحسین غروی اصفهانی سید یاسر افشاری محمود کریمی احمد واعظی آیت الله وحید خراسانی حضرت آقای خامنه ای سید الشهدا عبدالجواد جودی خراسانی بهروز مرادی سالک قزوینی رفیق اصفهانی سید رضا حسینی (سعدی زمان) بابافغانی شیرازی تأثیر تبریزی صغیر اصفهانی (ره) وحید مصلحی یاسر حوتی حسین رستمی محمد بنواری (مهاجر) محمد بیابانی علیرضا شریف هادی جان فدا علی آمره حامد تجری مصطفی متولی مجتبی خرسندی علی صالحی علیرضا بیاتانی مهدی رحمان دوست مهدی نسترن سید محمد جوادی سید مهدی جلالی مجتبی روشن روان حامد خاکی سید محمد علی ریاضی احسان مردانی مهدی مومنی مریم سقلاطونی مجتبی شکریان همدانی عارفه دهقانی حسینعلی شفیعی (شفیع) رضا پیروی سعید پاشازاده ناصر حامدی رضا قاسمی حامد جولازاده پیمان طالبی میلاد حسنی امیر حسام یوسفی نوید اسماعیل زاده عباس شبخیز قراملکی (شبخیز) مهدی جهاندار کرامت نعمت زاده علی اصغر حاج حیدری مهدی صفی یاری محمد علی بیابانی محمد امین سبکبار هانی امیر فرجی سینا نژادسلامتی رسول میثمی صباحی بیدگلی وصال شیرازی مهدی پورپاک فاطمه نانی زاده محسن خان محمدی حبیب نیازی مجید لشگری میرزا احمد عابد نهاوندی(مرشد چلویی) آیت الله سیداحمد نجفی(آقاجون) محمد جواد خراشادی زاده ناظرزاده کرمانی سیدجلال حسینی احمد جلالی حسین عسگری علی اصغر کوهکن حجت الاسلام میر تبریزی محسن مهدوی حبیب الله چایچیان رضا فراهانی محمدرضا شمس خاکی شیرازی ابراهیم بازیار عباس احمدی سید محمد اویار حسینی محمد احمدی مرحوم الهیار خان (آصف) جواد قدوسی مجید قاسمی محمد رسولی داوود رحیمی مسعود یوسف پور حیدر توکل فاضل نظری علی ناظمی صفایی جندقی کریم رجب زاده میرزا یحیی مدرس اصفهانی غلامرضا کافی عمان سامانی مهدی محمدی پانته آ صفایی محمد بختیاری حمیدرضا بشیری محمدسعید عطارنژاد پروانه نجاتی نیما نجاری علی اشتری جعفر خونویی رضا دین پرور محمد ظفر سید رضا میرجعفری خوشدل تهرانی مهدی نعمت نژاد محسن راحت حق سجاد محرابی سید فرید احمدی مهدی زنگنه کاظم رستمی روح الله عیوضی علی اصغر ذاکری گروه یا مظلوم امیر حسین حیدری امیر اکبرزاده مهرداد مهرابی سید محمد بابامیری توحید شالچیان نغمه مستشار نظامی رحیم معینی کرمانشاهی سید محمد میرهاشمی امیرحسین الفت غلامحسین پویان احمد علوی فیاض هوشیار پارسیان مرتضی امیری اسفندقه محمدعلی مجاهدی جعفر بابایی(حلّاج) اصغر عرب فرشته جان نثاری سیدمحسن حبیب لورسه محمد علامه صادق رحمانی فرهاد اصغری یاسر مسافر عباس ویجویی عباس عنقا منوچهر نوربخش سیدحسن حسینی محمدجواد باقری محمد ارجمند محمد عظیمی محمدحسین بهجت تبریزی(شهریار) محمدسعید میرزایی مهدی خطاط ادیب الممالک فراهانی محمدعلی رحیمی محمد قاسمی احسان نرگسی رضاپور داریوش جعفری حامد آقایی سید محسن حبیب الله پور مجتبی حاذق محسن حنیفی آرش براری بهنام فرشی هستی محرابی طاها ملکی یاسر قربانی محمد داوری امیرحسین آکار اسماعیل شبرنگ آرمان صائمی علی رضوانی عماد بهرامی عادل حسین قربان امیرعظیمی حبیب باقرزاده حسین محسنات علی اصغر یزدی مجتبی رافعی میثم خنکدار ابراهیم لآلی قاسم احمدی مهدی علی قاسمی پوریا باقری علی اکبر نازک کار نوید اطاعتی فاطمه خمسی مهدی میری مجتبی کرمی محمد دستان علی کاوند مهدی قربانی محمد مبشری محمدرضا رضایی موسی علیمرادی محمدعلی نوری میلاد یعقوبی حسین صیامی مرتضی مظاهری میرزا احمد الهامی کرمانشاهی ناصر دودانگه علیرضا وفایی(خیال) امیر فرخنده حسین واعظی سعید نسیمی محسن غلامحسینی منصوره محمدی مزینان ابراهیم روشن روش سید علی حسینی مرضیه نعیم امینی حمید فرجی امیرعلی شریفی جعفر ابوالفتحی محمد کاظمی نیا امیر علوی رضا قربانی مهدی کاشف امیرحسین محمودپور رضا اسماعیلی حسن فطرس عالیه رجبی رضا باقریان محسن عزیزی محمدرضا ناصری روح الله پیدایی محمد زوار ایمان کریمی مصطفی رفیعی مجتبی قاسمی محمود قاسمی مجید خضرایی یونس وصالی محمود یوسفی ایمان دهقانیا بردیا محمدی مجتبی دسترنج ملتمس محمد مهدی شیرازی محسن زعفرانیه حسین خیریان حامد شریف مهدی شریف زاده ابالفضل مروتی مصطفی کارگر معین بازوند سید جعفر حیدری محسن ناصحی روح الله قناعتیان محمدحسین ملکیان مقداد اصفهانی رسول عسگری عفت نظری سجاد شاکری احمد ایرانی نسب مسعود اکثیری حسن رویت علی سپهری سید امیر میثم مرتضوی سیدمحمد مظلوم حسین رضایی حیران علی مشهوری (مهزیار) علی قدیمی نیر تبریزی فیاض لاهیجی حسین عباسپور محمد بن یوسف اهلی شیرازی جویای تبریزی (میرزا دارا) سید رضا هاشمی گلپایگانی سید علی اصغر صائم کاشانی امیرحسین کاظمی سارا سادات باختر علی اصغر شیری محمد حسین آغولی (ترکی شیرازی) سلمان احمدی وحید اشجع مهرداد افشاری مرجان اکبرزاد محمد-مهدی-امیری شهره انجم شعاع عبدالحمید-انصاری‌-نسب مرتضی-بادپروا محمدرضا-بازرگانی زهرا براتی امیرحسن بزرگی متین زهرا بشری موحد سید-حکیم-بینش فاطمه‌ سادات پادموسوی سعید-تاج‌-محمدی مهدی چراغ‌زاد حامد حسینخانی سیده فرشته حسینی سیدموسی حسینی کاشانی علی‌اصغر الحیدری (شاعر هندوستانی) محمد سجاد حیدری سمیه خردمند ایرج میرزا محسن سیداسماعیلی میرزا محمد باقر صامت بروجردی میرزا حاجب بروجردی (افصح الشعراء) میرزا محمد رفیع (رفیع‌الدین) (واعظ قزوینی) آشفته شیرازی سید وحید حسینی مسعود مهربان مهدی انصاری رضا حامی آرانی سید حسن رستگار محمدجواد وثوقی حمید کریمی اسماعیل روستایی احمد شاکری ابراهیم زمانی محمد کیخسروی محمد جواد مهدوی یاسین قاسمی حسین کریمی مهدی امامی جواد کلهر مجتبی فلاح محمدجواد غفوریان پدرام اسکندری حسن اسحاقی نوید طاهری محمود مربوبی سیروس بداغی میلاد فریدنیا شهریار سنجری رضا ملایی مجید رجبی امیرحسین نجمی عمران بهروج صادق میرصالحیان حجت بحرالعلومی محمدحسین ذاکری رسول رشیدی راد زینب احمدی حامد خادمیان حمیدرضا محسنات حسین اخوان (تائب) محمود شریفی مهدی مقیمی وحید دکامین شهرام شاهرخی فرشید یارمحمدی علی فردوسی رضا شریفی سیدعلی رکن الدین عبدالحسین مخلص آبادی حسین سنگری رضا هدایت خواه مهران قربانی محسن قاسمی غریب سید مصطفی غفاری جم سید مسعود طباطبایی احمد عزیزی حسین زحمتکش حمید عرب خالقی سجاد روان مرد میثم کاوسی رضا مشهدی امیرحسین وطن دوست محمد کابلی محمدهاشم مصطفوی محمد دنیوی (حاتم) علی اکبر حائری محمدرضا طالبی کمیل کاشانی محمدباقر انتصاری مرتضی عابدینی علی حنیفه عبدالرضا کوهمال جهرمی سینا شهیدا مهدی فرجی حسنا محمدزاده سید مصطفی مهدجو علی میرحیدری علی خفاچی حسین ایزدی پرویز بیگلری چاوش اکبری زهرا هدایتی هاشم طوسی (مسلم) نجمه پورملاکی نادر حسینی سجاد شرفخانی علی زارعی رضایی محمدعلی رضاپور سید محسن حسینی مرحوم نادعلی کربلایی ابوالفضل عصمت پرست مجتبی نجیمی مجید نجفی مجید بوریان منش علی علی بیگی سید محسن علوی محمد جواد مطیع ها ناهید رفیعی امیررضا یوسفی مقدم سید علی نقیب ایوب پرندآور نوید پور مرادی علی ذوالقدر سید ابوالفضل مبارز علی شکاری حمید رحیمی انسیه سادات هاشمی محسن حافظی عبدالحسین میرزایی مهدی قاسمی رضا خورشید فرد وحیده افضلی سید محمد حسین حسینی محمد سجاد عادلی مهدی زارعی سید محمد جواد میرصفی یدالله شهریاری امید مهدی نژاد محمد صادق باقی زاده محمد خادم محمدرضا کاکائی سید حجت سیادت مهدی مردانی جواد محمود آبادی حسین شهرابی حامدرضا معاونیان احمد جواد نوآبادی محمد علی قاسمی خادم عرفان ابوالحسنی ظهیر مومنی سید صادق رمضانیان عاطفه سادات موسوی عاصی خراسانی علی محمدی حسین زارع سید مصطفی سیاح موسوی حمید محبی وحید نوری حسین اوتادی هادی ملک پور مهدی کبیری محمدرضا نادعلیان فرشید حقی رامین برومند (زائر) محمدرضا اسدی سجاد زارع مولایی سید امیر حسین فاضلی سید مصطفی حسینی راد محمد رستمی محسن همتی محمود تاری سید واصفی غلامرضا شکوهی کمیل باقری محمد حسین بناریان لیلا علیزاده مهدی حنیفه جواد کریم زاده سید صابره موسوی میرزا محمد تقی قمی (محیط) حاج ملا احمد بن محمد مهدی فاضل نراقی (صفایی) عباس همتی یغما جندقی حامد محمدی محمد جبرئیلی گروه قتیل العبرات فاطمه عارف نژاد
براساس مداح
حاج منصور ارضی حاج محمود کریمی حاج محمدرضا طاهری حاج سعید حدادیان حاج میثم مطیعی حاج مجید بنی فاطمه حاج حمید علیمی حاج حسین سیب سرخی حاج مهدی سلحشور حاج سید جواد ذاکر حاج جواد مقدم حاج عبدالرضا هلالی حاج سید مهدی میردامادی حاج مهدی رسولی حاج حسن خلج حاج مهدی لیثی حاج نریمان پناهی حاج سید رضا نریمانی حاج احمد واعظی حاج حسین طاهری حاج مهدی سماواتی حاج محمد حسین پویانفر حاج سید حمیدرضا برقعی نا مشخص حاج میثم مؤمنی نژاد حاج مهدی اکبری حاج قاسم صرافان حاج مهدی مختاری حاج محمدرضا محمدزاده حاج کاظم اکبری حاج ابالفضل بختیاری حاج محمدرضا آغاسی حاج حنیف طاهری حاج وحید نادری حاج حسین رضائیان حاج امیر عباسی حاج محمد بیابانی حاج سید علی رضوی حاج سید مهدی هوشی السادات نزارالقطری حاج اسلام میرزایی حاج حسین سازور حاج محسن عرب خالقی حاج صابر خراسانی سید رسول نریمانی محمد جعفری ارسلان کرمانشاهی جبار بذری حاج اکبر مولایی حاج امیر برومند حاج محمدرضا بذری حاج حیدر خمسه حاج حسن حسین خانی حاج حسین عباسی مقدم حاج غلامحسین علیزاده حاج حسین عینی فرد حاج مهدی رعنایی حاج مصطفی روحانی حاج روح الله بهمنی حاج امیر کرمانشاهی حاج میرزای محمدی حاج وحید گلستانی حاج سید امیر حسینی علی فانی حاج سید علی مومنی حاج امین مقدم حاج محمد کمیل حاج محمد حسین حدادیان حاج سعید پاشازاده حاج مقداد پیرحیاتی حاج محمد سهرابی حاج محمد فصولی کربلایی حاج فرهاد محمدی حاج ابوذر بیوکافی حاج سید محمد جوادی حاج سید محمد عاملی حاج وحید یوسفی حاج محمد یزدخواستی حاج مجتبی رمضانی کویتی پور حاج محسن صائمی حاج حسین رستمی مرحوم استاد محمدعلی کریم خانی حاج حسین باشی حاج مهدی وثیق حاج شیخ محمد ناصری سید علی حسینی حاج محمد امانی مرحوم محمدعلی چمنی حاج رضا قنبری حاج عبدالله شیران مرحوم استاد سلیم موذن زاده حاج علی اصغر ارغوان مرحوم حاج فیروز زیرک کار سید حسین قاضی سید مهدی حسینی استاد محسن فرهمند حاج احمد عثنی عشران حاج محمد احمدیان حاج صادق آهنگران حاج اکبر نوربهمنی سیدرضا میرجعفری سیدرضا تحویلدار ایمان کیوانی حاج محمدحسین عطائیان حاج حسن شالبافان حاج محمدصادق عبادی حاج علی عرب حاج علیرضا قزوه حاج آرش پیله وری حاج مهدی تقی خانی حاج یزدان ناصری حاج امیرحسن محمودی حاج حمید دادوندی حاج احمد نیکبختیان حاج امیرحسن سالاروند حاج هاشم سالار حسینی حاج ابراهیم رحیمی حاج محمد صمیمی حاج حمیدرضا قناعتیان حاج محسن عراقی حاج محسن طاهری حاج حسین ستوده حاج مهدی دقیقی حاج حسین رجبیه حاج رحیم ابراهیمی حاج حسین فخری حاج صادق حمزه حاج حسین هوشیار حاج حسین جعفری استاد رائفی پور حاج داوود احمدی نژاد مرحوم مرشد حسین پنجه پور حاج سید محمد حسینی حاج هادی گروسی حاج محمدرضا مختاریان حاج حسن کاشانی حاج وحید جلیلوند حاج حیدر منفرد حاج علی مهدوی نژاد حاج مرتضی امیری اسفندقه حاج حسین خلجی حاج وحید قاسمی حاج سید محمود علوی حاج سعید قانع حاج سید جعفر طباطبائی حاج حسین محمدی فام حاج هادی جان فدا حاج علی علیان حاج صادق کریمی حاج محسن توکلیان حاج محمد قربانخوانی حاج حسن رضا عبداللهی حاج مرشد میرزا مرحوم مرشد میرزا حاج مهدی اقدم نژاد شهید حسین معز غلامی حاج حسین رحمانی حاج علی اکبر سلحشور حاج محمد گرمابدری حاج محمد جواد احمدی حاج احمد اثنی عشران حاج جواد ابوالقاسمی حاج محمد مهدی اسماعیلی حاج محسن حسن زاده حاج اکبر بازوبند آیت الله سید محمدحسن طهرانی مجید رضانژاد محمدجواد توحیدی حاج یدالله محمدی مرحوم سید مهدی احمدی اصفهانی حاج محمود گرجی حاج رضا علی رضایی حاج جواد باقری حاج سید ابراهیم طاهریان حاج مسعود پیرایش حاج محمدرضا نوشه ور حاج حسن بیاتانی حاج علی اکبر زادفرج حاج علی جباری حاج علی کرمی حاج سعید خرازی حاج هادی ملک پور حاج حسن عطایی حاج محمد کریمی حاج محمد رستمی حاج جواد حیدری