از درد زهر سوخته جان مطهرش

از درد زهر سوخته جان مطهرش
محروم شد جهان ز جمال منورش
 
آثار تشنگی به لبانش رسیده است
می‌لرزد از شراره‌ی این درد، پیکرش
 
دارد برای هر نفسش درد می‌کشد
تنها خداست با خبر از قلب مضطرش
 
مهدی مگر بیاید و این درد کم شود
مانده‌ست تا به شوقِ تماشای دلبرش
 
دارد یتیم می‌شود آقای کائنات
در حال رفتن است _خدا_ سایه‌ی سرش
 
آقا یتیم می‌شود اما قرار نیست 
سیلی زند کسی به رخِ ماه‌منظرش
 
اینجا پسر ندیده تن بی سر پدر 
اینجا پسر ندیده اسیری مادرش
25
0
موضوعشهادت امام حسن عسکری (علیه السلام)
گریزعاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمحسن ناصحی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت