از جهان، خورشید عالمتاب رفت

از جهان، خورشید عالمتاب رفت
رفت و عالم در دلِ گرداب رفت
 
گریه کن! که از رکاب سامرا
آن یگانه گوهرِ نایاب رفت
 
دست هایش سرد شد از زورِ زهر
سوخت در تب! غرقِ آهی ناب رفت
 
از نفس افتاد و رنگش زرد شد
حالِ خوش از پیکرِ سرداب رفت
 
پلک های خیس را بر هم گذاشت
تا ابد از چشم عالم؛ خواب رفت
 
تشنه بود و تشنه بود و تشنه بود
مثل جدّش با دلی بیتاب رفت
 
مهدی(عج الله) آمد در کنارِ پیکرش
ماه آمد! حضرتِ مهتاب رفت
 
تا که قامت بست فوراً بر نماز
آبروی جعفر کذّاب رفت!
66
0
موضوعشهادت امام حسن عسکری (علیه السلام)
گریز
شاعرمرضیه عاطفی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت