آئینه هستم تاب خاکستر ندارم

آئینه هستم تاب خاکستر ندارم
پروانه ای هستم که بال و پر ندارم
 
از ذست نامردی به نام تازیانه
یک عضو بی آسیب در پیکر ندارم
 
تا اینکه گریانه تو باشم در سحر گاه
در چشمهایم آنقدر اختر ندارم
 
چیزی که فرش مقدمت سازم در اینجا
از گیسوان خاکی ام بهتر ندارم
 
می خواستم خون گلویت را بشویم
شرمنده هستم من که آب آور ندارم
 
بر گوش هایم می گذارم دست خود را
شاید نبینی زینت و زیور ندارم
 
وقتی نمانده گیسویی روی سر من
گاری دگر باشانه و معجر ندارم
 
لب میگذارم روی لب هایت پدرجان
تا اینکه جانم را نگیری بر ندارم
16
0
موضوعشهادت حضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریز
شاعرعلی اکبر لطیفیان
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت