یک نصفه روز قدر چهل سال خسته شد

یک نصفه روز قدر چهل سال خسته شد
زینب کنار رأس برادر شکسته شد
 
از دور دید ، شمر کجا پا گذاشته 
اینگونه شد نماز عقیله نشسته شد
 
می دید دسته دسته به گودال آمدند 
می دید جسم دلبر خود دسته دسته شد
 
با نیزه ای که روی گلویش گذاشتند
راه نفس کشیدن ارباب بسته شد
 
خیلی مسیرِ خیمه و گودال را دوید 
یک نصفه روز قدر چهل سال خسته شد
66
0
موضوعقتلگاه | مناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریز
شاعراحسان نرگسی رضاپور
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت