گفتم امّ‌البنین دلم پا شد گره‌هایی که داشتم وا شد

گفتم امّ‌البنین دلم پا شد

گره‌هایی که داشتم وا شد

مادر آب را صدا زدم و

خشکسالم شبیه دریا شد

سوره حمد نذر او کردیم

گم شده داشتیم و پیدا شد

با ادب بود و روی دامانش

تا گل نازدانه‌ای جا شد

به مدینه نگفت مادر شد

گفت مولای شهر بابا شد

با کنیزی خانوادۀ عشق

در دو عالم عزیز زهرا شد

خادمی کرد تا که عباسش

از ازل تا همیشه آقا شد

همۀ بچه‌هاش عیسایند

گر چه عباس او مسیحا شد

آنقدر خرج گریه شد افتاد

آنقدر خرج گریه شد تا شد

تا قیامت به احترام حسین

ذکر لب‌هاش واحسینا شد

گفت ـ گفتند روز عاشورا

در غروبی که خیمه غوغا شد

بین تقسیم آبروی حرم

مشک بی‌آب سهم سقا شد

کاش دست عمود نخلستان

سد راهش نمی‌شد اما شد

گفت ـ گفتند بعد از آنی که

علی اکبر ارباً اربا شد

قد سقا شبیه قاسم شد

قد قاسم شبیه سقا شد

گفت ـ گفتند بر سر نیزه

سر عباس من تماشا شد

بسته بودند اگر نمی‌افتاد

بسته بودند اگر به نی جا شد

خوب شد همره حسین نرفت

در مسیری که سر به نی‌ها شد

خوب شد مجلس شراب نرفت

در همان جا که جشن برپا شد

زینب و چشم‌های بی‌غیرت

که به روی ستاره‌ای وا شد

 

74
1
موضوعوفات حضرت ام البنين (عليها السلام)
گریزتاسوعا (شهادت) حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) | شهادت حضرت علی اکبر (علیه السلام) | ورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | شهادت حضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
شاعرعلی اکبر لطیفیان
قالبقصیده,غزل
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت