به تیغی حیف گیسویت گُسستند

به تیغی حیف گیسویت گُسستند
دو بازویت دو بازویت گسستند

از آنجایی که من بوسیده بودم
بمیرم هر دو اَبرویت گسستند

انیس گریه‌هایم را گرفتند
توانِ دست و پایم را گرفتند

کمانی‌تر شدم از زینب افسوس
سرِ پیری عصایم را گرفتند

بهارم را چِسان پاییز و کردند
دلم را از غمت لبریز و کردند

سرت ای‌کاش رویِ نیزه می‌ماند
تو را از مرکبی آویز و کردند

غمت راهِ نفس بر سینه بسته
تَرَک بر چهره‌ی آئینه بسته

زِ بس‌که خاک و بر سر ریختم من
ببین عباس دستم پینه بسته

از آن سرو علی بنیاد و صدحیف
از آن قامت از آن شمشاد و صدحیف

دو دستی که عصای پیری‌ام بود
خداوندا زِ تَن اُفتاد و صدحیف

67
0
موضوعوفات حضرت ام البنين (عليها السلام)
گریزتاسوعا (شهادت) حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)
شاعرحسن لطفی
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت