گرفت مشک وروان گشت آن خلاصهٔ ناس

گرفت مشک وروان گشت آن خلاصهٔ ناس
هژبر بیشهٔ مردی و مردمی عباس
 
رساند جنگ کنان خویش را به شط فرات
نمود مشک پر از آب، آن سپهر اساس
 
قدم نهاد برون تشنه لب، ز شط فرات
نمود حمله بر آن کافران حق نشناس
 
کشید تیغ و، رجز خواند و، حمله کرد چو شیر
ز هم سپاه عدو را درید چون کرباس
 
ز بسکه بر زبر هم فتاده بود قتیل
زمین معرکه گفتی مگر نمود آماس
 
ز ضرب بازوی او پر دلان لشکر را
فتاد لرزه بر اندامشان ز بیم و هراس
 
ز بسکه بر بدن زخم تیر و نیزه رسید
ازآن گروه بد آیین بدتر از خناس
 
بریده دست و، بدن چاک چاک و، خالی مشک
ز صدر زین، به زمین خورد آن خلاصهٔ ناس
 
کنارشط، لب تشنه سپرد جان اما
گرفت از کف ساقی کوثر آب، عباس
 
ز قتل حضرت عباس ترکیا  شب و روز
بریز اشک و ببر کن ز غم، سیاه لباس
51
0
موضوعتاسوعا (شهادت) حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)
گریز
شاعرمحمد حسین آغولی (ترکی شیرازی)
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت