و به نام خدای حی رحیم

و به نام خدای حی رحیم
 کنم آغاز مدحت و تکریم
مدحت او کنند اهل البیت 
بعد مدح خدای حی رحیم
کیستم من که مدح او گویم
جان ناقابلم بر او تقدیم
کیست او از سلاله حسن است
هم ابا القاسم است و عبد العظیم
پادشاه کبیر ملک ری است
هم امام زاده واجب التعظیم
حسنی زاده است و می باشد 
همچو جدش کریم ابن کریم
از مدینه چو آفتاب دمید
شد مقیم ری و به خلق زعیم
ملک ری شد ز یمن آمدنش 
طور سینا و حضرتش چو کلیم
نفس قدسی اش مسیحایی
دل و قولش سلیم و عقل سلیم
حرمش قطعه ای بود ز بهشت 
هر بهشتیست در طواف حریم
عاشقان در حریم او زائر 
و ملائک به محضرش چو ندیم
بوی جنت ز تربت پاکش 
بر مشامم رسد سحر ز نسیم
همچو حیدر قسیم نار و بهشت
خلد ، مهر است و قهر او چو جحیم
بنده و خادمی درگاهش 
بوده این آرزوی من ز قدیم
تا ز مدحش چنین شکر ریزد
از لبم، گو مرا ز نار چه بیم
 
آنکه انت ولیُنا فرمود
می دهد بر چنین مقام درود
 
 
آمدی با تو عشق معنا شد 
نوبت عاشقی مهیا شد
با خودت یک بهار آوردی 
پر ز گل کوه و دشت و صحرا شد 
چشم ری شد ز مقدمت روشن
چشم خفته ز نورتان وا شد
برکت از وجودتان لبریز
مثل یک آبشار زیبا شد
گل حُسن حَسن به ری رویید 
مایه ی رنگ و بوی گل ها شد
ای پیام آورِ امام همام
حرمت قبله گاه دلها شد
اجر زوارت ای سلاله ی عشق
همچو زوار پور زهرا شد
زائران گرد مرقدت به طواف 
وه مقامت چقدر والا شد
شیعه با فقه و منطقت آقا
عاشق از پیشتر به مولا شد
با روایات و با احادیثت 
دل هر شیعه ای مصفا شد 
تو به ری موسی کلیم هستی
با تو ری همچو طور سینا شد
به دل مرده روح میبخشی
وه دمت چون دم مسیحا شد
ای که دیدی رخ چهار امام
و لبت دست بوس آنها شد
بار ها شد پس از زیارتتان 
گره از کار زائرت وا شد
یک دمی هم شده قبولم کن
هر که شد نوکر تو آقا شد
آمدی در کنار مشهد و قم
کربلایی دوباره بر پا شد
حسنی زاده ای کرامتتان
باعث رستگاری ما شد 
 
آنکه انت ولیُنا فرمود 
می دهد بر چنین مقام درود
 
ای شکوه تو از جلال حسن 
رخت آیینه ی جمال حسن
ای کریمی که ارث برده ای از
جود و الطاف بی مثال حسن
ای بزرگی که این چنین بخشید
حضرت حق به تو کمال حسن
بر سر عمامه و عبا بر دوش
به کمر بسته ای تو شال حسن
سیدی ، خال هاشمی داری 
وه چه زیبا مثال خال حسن
ای که داری هماره حُسن حَسن
در عبادت تو شور و حال حسن
مُلک ری مُلک بی زوال شماست
دو جهان ملک بی زوال حسن 
گشته محراب جبرئیل و ملک 
طاق ابروی چون هلال حسن
دائما میزند مه و خورشید 
روز و شب بوسه بر نعال حسن 
بر تنت خلعت زعامت خلق
گشته بر گردنت مدال حسن 
می رسم تا خدا به لطف شما
میرسم با تو تا وصال حسن
روی قلبم همیشه نام حسین
چشمم آشفته ی خیال حسن 
صلوات خدا به تو هر دم 
صلوات خدا به آل حسن 
مست مست از ولایتان گردم
چون که نوشم می زلال حسن
دائما از لب تو دُرّ ریزد 
نَقلِ قول و حدیث و قالَ حسن 
 
آنکه انت ولیُنا فرمود 
می دهد بر چنین مقام درود
5
0
موضوعولادت | وفات حضرت عبدالعظیم حسنی | حضرت عبدالعظیم حسنی
گریز
شاعرجواد کریم زاده
قالبترجیع بند
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت