علم افتاد چو از دست علمدار حسین

علم افتاد چو از دست علمدار حسین
ناله شد همدم و گردید الم یار حسین
 
تیر بیداد چو بر دیده عباس نشست
شد روان خون دل از دیده خونبار حسین
 
دید بی‌دست چو افتاده تن میر سپاه 
روح گردید برون از تن افکار حسین 
 
قطعه قطعه چون نظر کرد تن اطهر او 
پاره‌پاره ز الم گشت دل زار حسین 
 
آه از آن دم که روی کشته عباس افتاد 
آتش اندر فلک از آه شرربار حسین 
 
گفت ای جان برادر تو شدی کشته و گشت 
به سوی شام روان خواهر افکار حسین 
 
ای دریغا که ز بی دستی تو نزد یزید 
دست‌بسته برود عابد بیمار حسین 
 
آه از آن قامت چون سرو و از آن دست بلند 
که به خون غرقه شد ای قافله سالار حسین 
 
بار دیگر به مددکاری من خیز که نیست 
دیگری جز تو در این دشت مددکار حسین 
 
دوش جودی به گلستان حسین سیر نمود 
گل عباسی آورد ز گلزار حسین
9
0
موضوعتاسوعا (شهادت) حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)
گریزعاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادیزبانحال,روضه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت