- صفحه اصلی
- دو جهان نمی و ترشّحی ز یم عطای محمدی
دو جهان نمی و ترشّحی ز یم عطای محمدی
دو جهان نمی و ترشّحی ز یم عطای محمدی
کتب و صحایف انبیا صفت و ثنای محمدی
نفکند سایه ز ناز اگر به زمین وجود مقدسش
نه عجب که خلقت مهر و مه بود از ضیای محمدی
بطلب رضای محمدی چو رضای حق طلبی دلا
که رضای حق نبود مگر طلب رضای محمدی
به جهان ز جمله ماسوا مطلب تجلّی کبریا
مگر از دلی که در آن بود اثر صفای محمدی
چه غمم ز دوزخ اگر فتد نظرم به روی نکوی او
که بود بهشت برین من به خدا لقای محمدی
ز ازل هر آینه تا ابد به خلایق آنچه پی رشَد
سخن از خدای جهان رسد بود از ندای محمدی
بگشای پر به هوای او اگرت هوای خدا بود
که عروج حق طلبان بود همه در هوای محمدی
چو فلک بشد به رکوع وی ز نجومش از ره مکرمت
بفشاند مشت جواهری کف با سخای محمدی
به فصاحت ار بودت رهی بگشای گوش حقیقتی
که به سمع جان «انا افصحت» رسد از نوای محمدی
به امید آن همه انبیا بخریده رنج و غم و بلا
که شود معالجه دردشان مگر از دوای محمدی
نرسیده تا که هلاکتت تو هم ای مریض هوا درآ
به مریض خانه شرع وی ز پی شفای محمدی
تَف آفتاب جزا زند همه را به خرمن جان شرر
مگر آنکه سایه فکن شود به سرش لوای محمدی
به فرشتگان همه مفتخر شده جبرئیل امین از آن
که فزونتر از همه سوده سر به در سرای محمدی
همه را صغیر خوش است دل به کسی و مالی ومنصبی
چه در این جهان چه در آن جهان منم و ولای محمدی