برادرا ز چه بر خاک افتاده پیکر تو

برادرا ز چه بر خاک افتاده پیکر تو 
سرت چه شد به فدای سر تو خواهرتو 
 
چرا به سوی من خسته دل نظر نکنی 
نظر به سوی من زار خون‌جگر نکنی 
 
ز جای خیز و ببین درد مشکل زینب 
نگر تو شمر و سنان را مقابل زینب 
 
ز جای خیز برادر به‌دست‌گیری من 
مگر تو را خبری نیست از اسیری من 
 
ز جای خیز و نگاهی به حال خواهر کن 
به حال زینب غم‌دیده دیده را تر کن 
 
ز جای خیز برادر به‌خاطر دل من 
به سوی شام روانم ببند محمل من 
 
ز جای خیز و ببین حالت دل ما را 
جدا ز کشته اکبر نمای لیلا را 
 
ز جای خیز زمانی ب خاطر ناشاد 
عروس را تو جدا کن ز کشته داماد 
 
جدا نمود اگر شمر دون ز تن سر تو 
در آفتاب بیفکند از چه پیکر تو 
 
به من بگوی که رفتی برادرت تنهاست 
که زینب تو اگر رفت ساربان اینجاست 
 
مپرس از دل جودی که از این ستم چون شد 
به درد و رنج و الم خو نمود تا خون شد
21
0
موضوعقتلگاه | مناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزعصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت