ای چشمه ی مهتاب چه ذاتی چه جلالی

ای چشمه ی مهتاب چه ذاتی چه جلالی
آئینه ی ذاتت نگرفته است ، زوالی
 
ای صاحب کُرسّی فقاهت نفست گرم
تا روز قیامت ، دم ِ علمت متعالی
 
از دایره ی شبهـه و تشکیـک درآید
یک ذره یقینت برسد گر به « غزالی »
 
بی جلوه ی چشمت ، نبرد راه به جایی
هم دشمن مبغوض تو،هم شیعه ی غالی
 
( ما افقهَ مِن جعفر ِ) دشمن سندی شد
در مدح تو از ، جانب اشباح ِ رجالی
 
ای مدرسه و منبر و محراب و مراجع
افتاده به پای تو ، چنان میوه ی کالی
 
شد صاحب فیض از دم تو جابر حیان
شاگرد کلاس تو ، « ابو حمزه ثمالی »
 
بی فیض تو علامه شدن کار محالی است
ای مَشی ِ بلندت ، به جهان رو به تعالی
 
ای پاسخ آماده ی هر پرسش دشوار
در ذهن فقیهانه نمانده است سئوالی
 
در رگ رگ هر مأذنه هر روز سه دفعه
با لطف تو ، جاری شده ، آواز بلالی
 
باران شده سرمست تو ای ابر کرامت
ای کاش ببارید ، بر این کاسه ی خالی
 
صد شکر که در پای تو یکریز زبان ریخت
طبـع ِمـن دلــسوختـه ، بـا ایـن کـر و لالـی
270
0
موضوعمدح امام صادق (علیه السلام)
گریز
شاعرروح الله قناعتیان
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت