ای علمدار نینوا عباس

ای علمدار نینوا عباس
شرف الشمس کربلا عباس
 
می‌روی از حرم به سوی فرات
دور باشی عزیزم از آفات
 
گفتی از غصه سینه‌ات تنگ است
حال، امروز موقع جنگ است
 
گفته‌ای سینه‌ات پر از درد است
رنگ اطفال تشنه‌ام زرد است
 
برو اما برای آب برو
محض آرامش رباب برو
 
نروی هستی من از دستم
جلوی خیمه منتظر هستم
 
مانده چشمم به راه برگردی
جلوی خیمه گاه برگردی
 
ای برادر! شکوه خیمه تویی
ای علمدار! کوه خیمه تویی
 
تو که باشی حرم امان دارد
جان من! دخترم امان دارد
 
تو که باشی پناه دارم من
با وجودت سپاه دارم من
 
تو که باشی امید خواهر هست
تو بمانی علیِ اصغر هست
 
تو که باشی رقیه‌ام شاد است
دلش از بند غصه آزاد است
 
تو نباشی دگر پناهی نیست
بی اباالفضل تکیه‌گاهی نیست
 
طفلِ محتاجِ آب، منتظرت 
گریه‌های رباب منتظرت
 
خیمه‌ها بی تو محشر کبراست
ای برادر برادرت تنهاست
 
اسدالله این حرم! برگرد
قوت قلب خواهرم! برگرد
 
دشمنان بی حیا و نامردند
دور این خیمه‌گاه می‌گردند
13
0
موضوعتاسوعا (شهادت) حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)
گریزعصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمجتبی شکریان همدانی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت