اشکش چکید آرام؛ دانه دانه در بستر

اشکش چکید آرام؛ دانه دانه در بستر
دارد به پایان میرسد پیمانه در بستر
 
بال و پرش در شعله مانده در هجومی سخت
تب می چکد از صورتِ پروانه در بستر
 
 
همسایه ها با خاطری آسوده میگفتند
افتاده دیگر مادرِ این خانه در بستر
 
تا که نبیند لرزش ِ دستِ کبودش را
موهای زینب شد شبانه شانه؛ در بستر
 
پهلو شکسته! ضربه خورده سخت بازویش
مجروح می پیچد به خود دردانه در بستر
 
دلداده بود و عاشقانه از علی میگفت
جانِ دو عالم با غمی جانانه در بستر
 
دیگر جوابِ «کلّمینی» یک تبسم بود
از درد می لرزید وقتی چانه در بستر
 
 
دست علی در دستهایِ ناتوانش بود
با دلخوشی های جهان بیگانه؛ در بستر...
 
داغش به دل ماند و نفس محکم زد و یخ کرد-
انگشتهایش دانه دانه دانه در بستر! 
11
0
موضوعایام بستری در خانه | هجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها) | حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریز
شاعرمرضیه عاطفی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت