چون شاه تشنه لب بصف نینوا رسید

چون شاه تشنه لب بصف نینوا رسید
از نای هر وجود به کیوان نوا رسید
 
در آن دیار سرورِ دین چون فکند بار
گفتا قضا که بارِ امانت به جا رسید
 
دشت از هجوم گشت چو افلاک پر نجوم
بس بهرِ قتل او سپه از اشقیا رسید
 
یک باره شد تهی زِ بلا خانهء جهان
کرب و بلا زِ بس به شهِ کربلا رسید
 
در چرخ چارمین رُخِ خورشید تیره گشت
بس دود آهِ خسته دلان بر سَما رسید
 
آه از دَمی که آن تنِ صد چاک روی خاک
شمر آمدش زِ پیش و سنان از قفا رسید
 
بشکافت پهلویش چو زِ نوکِ سِنان، سِنان
بنمود سجده گفت به دردم دوا رسید
 
از روی کینه شمر چو بر سینه اش نشست
گفتا به عهدِ دوست زمانِ وَفا رسید
 
خنجر به حنجرش چو نَهادند زیرِ تیغ
گفتا زِ وصلِ یار مرا خون بَها رسید
 
چون شد سرش جدا و تنش بر زمین فتاد
لرزید عرش و رَعشه به چرخِ بَرین رسید
3
0
موضوعورود به کربلا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزقتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت