بوی خزان می آید چون نی دارم نوایی

بوی خزان می آید
چون نی دارم نوایی
آید بوی جدایی     برادر برادر
قلبم لرزد که اینجا
نه امن و نه امان است
خواهرت نگران است   برادر برادر
ای پناهم       ای عزیز زهرا
جای ما نیست   در دل این صحرا
ای حسین جان   یا اباعبدالله
بابا گفته برایم
اینجا پایان راه است
آن گودی قتلگاه است    برادر برادر
اینجا بهر دفاعت
شاه بی لشکر من
رو  می زنم به دشمن   برادر برادر
چه به روزم    میرسد با این غم
من کجا و     صحبت نامحرم
ای حسین جان    یا اباعبدالله
اینجا در پیش خیمه
بر اشک تو بخندند
دست مرا ببندند   برادر برادر
اینجا همچون دل من
می سوزد گلشن تو
غارت شود تن تو   برادر برادر
مادر ما    ای شه بی کفن
به امانت    داده یک پیراهن
ای حسین جان   یا اباعبدالله

109
0
موضوعورود به کربلا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمیثم مومنی نژاد
قالبنا مشخص
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت