- صفحه اصلی
- هنوزت تا بود جان در بدن ای زینب ای زینب

هنوزت تا بود جان در بدن ای زینب ای زینب
لینک
https://ayohalmazloom.com/p-381685
هنوزت تا بود جان در بدن ای زینب ای زینب
زمانی گریه کن بر خویشتن ای زینب ای زینب
مگر از بهر ماتم زادی از مادر درین عالم
که در یک عمر بودی ممتحن ای زینب ای زینب
بهروز مرگ جد خویش اندر کودکی کردی
سیه با ناله و افغان به تن ای زینب ای زینب
نرفته ماتم جدت ز خاطر از غم مادر
نشستی زار در بیتالحزن ای زینب ای زینب
گهی جاری سرشک از ماتم شیر خدا کردی
گهی از سوزش قلب حسن ای زینب ای زینب
چو جد و مادر و باب و برادر رفت از دستت
فلک آواره کردت از وطن ای زینب ای زینب
نمودی روی با هجده نفر ز اولاد پیغمبر
به دشت کربلای پر محن ای زینب ای زینب
تویی کز نوک پیکان چاک دیدی روز عاشورا
گلوی اصغر شیریندهن ای زینب ای زینب
تویی کز تیرهبختی معجر نیلی به تن کردی
ز داغ اکبر گلگون کفن ای زینب ای زینب
تویی کاندر میان قتلگه دیدی حسینت را
تن صدپاره و عریان بدن ای زینب ای زینب
تویی کاندر لب شط تشنه نعش شش برادر را
بدیدی از جفا صدپاره تن ای زینب ای زینب
تویی کاندر سر نعش شهیدان در فغان دیدی
یتیمان را چو بلبل در چمن ای زینب ای زینب
تویی کز کربلا تا شام بازوی یتیمان را
بدیدی بسته از کین در رسن ای زینب ای زینب
تویی کاندر سر بازار شام اندر تماشایت
بدی خورد و کلان از مرد و زن ای زینب ای زینب
تویی کز بهر بزم عام بسته از قفا دستت
همانند اسیران ختن ای زینب ای زینب
تویی کز ضربت چوب یزید رأس شاه دین
زدی بر فرق دست خویشتن ای زینب ای زینب
زمان جان سپردن گشت و محنتها به سر آمد
مکن افغان که لب ماند ازسخن ای زینب ای زینب
خراب آمد ز سیل اشک جودی عالم امکان
خرابه چون ترا آمد وطن ای زینب ای زینب
3
0
موضوعمصائب از ولادت تا قبل عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها) | قتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبقصیده
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت