مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند

مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند
همه ارباب مقاتل به تفاهم گفتند
گرد و خاکی شد و از خیمه دو تا آینه رفت
ماه از میسره، خورشید هم از میمنه رفت
پرده افتاده و پیدا شده یک راز دگر
سر زد از هاشمیان باز هم اعجاز دگر
گفتم اعجاز! از اعجاز فراتر دیدند
زورِ بازوی علی را دو برابر دیدند
شانه در شانه دو تا کوه، خودت می‌دانی
در دلِ لشکرِ انبوه، خودت می‌دانی
که در آن لحظه جهان، از حرکت افتاده‌ست
اتفاقی‌ست که یکبار فقط افتاده‌ست
ماه را من چه بگویم که چنین هست و چنان
«شاه شمشاد قَدان، خسرو شیرین‌دهنان»
ماه، در کسوت سقا به میان آمده است
رود برخاست، که موسی به میان آمده است
رود، از بس که شعف داشت تلاطم می‌کرد
رود، با خاک کفِ پاش تیمم می‌کرد
ماه اگر چه همهٔ علقمه را پیموده
«غرقه گشته‌ست و نگشته‌ست به آب آلوده»
رود را تا به ابد، تشنهٔ مهتاب گذاشت
داغ لب‌های خودش را به دل آب گذاشت
می‌توانست به آنی همه را سنگ کند
نشد آن‌گونه که می‌خواست دلش، جنگ کند
دستش افتاده ولی راه دگر پیدا کرد
کوه غیرت، گره کار به دندان وا کرد
بنویسید که در علقمه سقّا افتاد
قطره اشکی شد و بر چادر زهرا افتاد
عمق این مرثیه را مشک و علم می‌دانند
داستان را همهٔ اهل حرم می‌دانند
بعد عباس دگر آب سراب است، سراب
غیر آن اشک که در چشم رباب است، رباب
داغ پرواز تو بر سینه اثر خواهد کرد
رفتنت حرمله را حرمله‌تر خواهد کرد

140
0
موضوعتاسوعا (شهادت) حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)
گریزمدح حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) | شهادت حضرت علی اصغر (علیه السلام)
شاعرسید حمیدرضا برقعی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی

حاج سید حمیدرضا برقعی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت