شرمنده ام دیر آمدم بردند سرت را

شرمنده ام دیر آمدم بردند سرت را
تا من رسیدم برده بود انگشترت را
 
من هر چه میشد سعی کردم ، حیف صد حیف
آنقدر کشید تا پاره کرد پیراهنت را
 
آیا نمی شد از قفا سر را نبرد
نامرد مگر نشنید آه مادرت را
 
دستی که موهای سرت راچنگ میزد
اینجا شکسته احترام خواهرت را
 
اما به زیر آن لگدهایی که خوردم
بوسیدم آخر پاره های حنجرت را
 
ای کاش بعداز رفتنت میشد ببندم
با معجر خود چشمهای دخترت را
 
بانیزه چسبیده زمین امکان ندارد
تا که برم من سوی خیمه پیکرت را
59
0
موضوعمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا | قتلگاه | مناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزعصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعر ابراهیم بازیار
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت