دور شمع پیکرت،گردیده ام خاکسترت

دور شمع پیکرت،گردیده ام خاکسترت
ای به قربان تو و این رنگ زرد پیکرت
 
از نفس های بلندت میل رفتن می چکد
حق بده امشب بمیرم در کنار بسترت
 
تا نگیرد خون تازه گوشه ی تابوت را
مهلتی تا که ببندم دستمالی برسرت
 
حیف شد، از آن­همه دلواپسی کودکان
کاسه های شیر­ مانده روی دست دخترت
 
کاش می­مردم نمی­دیدم به خاک افتاده است
هیبت طوفانی دلدل سوار خیبرت
 
خلوت شبهای سوت و کور نخلستان شکست
با صدای وا علی و وای حیدر حیدرت
 
شهر کوفه تا نگیرد انتقام بدر را
دست خود را بر نمی دارد پدر جان از سرت
 
با شمایی که امیر کوفه اید اینگونه کرد
الامان از کاروان دختر بی معجرت
 
می روی اما برای صد هزاران سال بعد
میل احسان می نماید غیرت انگشترت
104
0
موضوعضربت خوردن و شهادت امیرالمومنین علی (علیه السلام)
گریزعصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعلی اکبر لطیفیان
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی

حاج سید مهدی میردامادی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت