دستِ گدا دراز به سوی کریم هست

دستِ گدا دراز به سوی کریم هست
لطفِ کریم، شاملِ ما از قدیم هست
 
ما را گِدا نوشت و خودش سُفره پهن کرد
دیدیم هَر سَحر که سویش آمدیم، هست
 
قِسمت نشد زیارتِ کرب و بلا ولی
شُکرِ خُدا زیارتِ عَبدُالعَظیم هست
 
دل هر سحر به عَطرِ بهشتی مُعطَّر است
از بوی سیبِ سُرخ که در این حریم هست
 
آتش گرفت باز دلم یادِ مجتبی
دیدم نواده‌اش به چه جایی مُقیم هست...
 
دادم سلام و... اشک اَمانِ مرا بُرید 
دیدم سلامِ من سَرِ دوشِ نسیم رفت...
8
0
موضوعولادت | وفات حضرت عبدالعظیم حسنی | حضرت عبدالعظیم حسنی
گریز
شاعررضا رسول زاده
قالبترکیب بند
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت