خیر را من باب نابودی شر آورده‌ام

خیر را من باب نابودی شر آورده‌ام
خاندانم را به امداد بشر آورده‌ام
 
با بروز آشکار وجه ثاراللهی‌ام
کربلا را از دل تاریخ درآورده‌ام
 
داغ، هرچه دارد این صحرا خریدارم به دل
دل که جای خود برای دوست سر آورده‌ام
 
طفل بودم با دعایم کوفه باران می‌گرفت
من چه حاجاتی که در این شهر برآورده‌ام
 
نامه‌هایی که فرستادند همراه من است
کودکان را از جفاشان بی‌خبر، آورده‌ام
 
چه نیازی هست به خورشید و ماه کربلا
کاروانی با خود از شمس و قمر آورده‌ام
 
هم برای خاک‌های داغ این صحرا بدن
هم برای آن تنور داغ، سر آورده‌ام
 
بعد عباسم بنا دارم علمداری کند
خواهرم را بیشتر از این نظر آورده‌ام
 
اکبرم را، اکبرم را، اکبرم را، اکبرم
آن‌که از جان خواهم او را بیشتر آورده‌ام
 
کاش شرمنده نگردم آخرش پیش رباب
اولین بار است اصغر را سفر آورده‌ام
 
اشک، بیش از خون، ز دین حق حفاظت می‌کند
دختران را از پسرها بیشتر آورده‌ام
 
تا نبیند صورت حوریه‌ها را آفتاب
از ملائک سایه‌ای از بال‌وپر آورده‌ام
5
0
موضوعورود به کربلا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرگروه یا مظلوم
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی

حاج محمود کریمی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت