خدایا به خون خفته آب آورم

خدایا به خون خفته آب آورم
بر این پاره تن ، نوحه خوان مادرم
نمانده سری تا به دامن نهم
نمانده تنی  تا به خیمه برم
ابو فاضلم ای ابو فاضلم
برای غمت خون ببارد حرم
تو گر جان دهی،جان سپارد حرم
بخواب ای دو چشمان خونین ولی
دگر خواب راحت ندارد حرم
ابو فاضلم ای......
دو دستت جدا تا ز پیکر شده
ببین دشمنم بی حیا تر شده
میان عدو صحبت از غارت است
میان حرم حرف معجر شده
ابو فاضلم ای.....
ز داغت برادر قدم گشته تا
دو دست علمگیرت از تن جدا
سرت را بر آور ز خاک و ببین
چه آید پس از تو سر خیمه ها
ابو فاضلم ای....

216
1
موضوعتاسوعا (شهادت) حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)
گریزعصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمیثم مومنی نژاد
قالبنا مشخص
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت