- صفحه اصلی
- حوادث آتش و، ما خار و، غم دود و، سرا بیدر؛
حوادث آتش و، ما خار و، غم دود و، سرا بیدر؛
لینک
https://ayohalmazloom.com/p-346664
حوادث آتش و، ما خار و، غم دود و، سرا بیدر؛
از آن روزم سیه، دل تیره، لب خشکست و مژگان تر!
چه باشد زیر گردون، جز بلا و سوز و رنج و غم
بمجمر چیست، جز نار و شرار و دود و خاکستر؟!
چه امنیت؟ چه جمعیت؟ چه آسایش چه آرامش؟
درین غوغا، درین شورش، باین بالین، باین بستر؟!
درین میدان، درین زندان، درین ویران، درین توفان
مباش ایمن، مجو راحت، مشو ساکن، مکن لنگر!
سرورش را، حضورش را، امیدش را، غرورش را
بران از دل، بده از کف، بکن از جان، بنه از سر!
دروغش را، فسونش را، عطایش را، بقایش را
مدان صادق، مخوان واقع، مشو طامع، مکن باور!
نمی استد، نمی ماند نمی پاید، نمی سازد
بکف سیمش،بلب جامش،بسر تاجش،بتن زیور!
شد از تاج و، شد از تخت و، شد از دنیا، شد از دلها
چه جمشید و، چه کیخسرو، چه دارا و چه اسکندر!
سرکویش، تف عشقش، غم مالش، گل داغش
مکن منزل، مزن برجان، منه بردل، مزن برسر!
بر اثبات فنایش، نزد عقل و هوش و چشم و دل
قضا منشی است، ریحان خط و گل مهر و چمن محضر!
چه میجویی، چه میبویی، چه می بینی، چه میچینی
ز تاکش مل، ز خاکش گل، ز نخلش شهد و، نخلش بر؟!
ز دامانش، ز احسانش، ز بستانش، ز فرمانش
بکش دست و،بکش دامن،بکش پا و،بکش هم سر!
ازین غداره مکاره خون خواره رهزن
مخور بازی، مباش ایمن، مکن طغیان، مشو کافر!
مکن خدمت، مبر فرمان، منه گردن، مشو رامش
مشو بنده، تویی خواجه، چه گردی زن، تویی شوهر!
شد از بس سیل و میلش، تند و تلخ و، مست و ویران کن
بود از بس هوایش درد و رنج و، خبط و شورآور!
اساش شوق و ذوق و دین و دل در وی نگیرد پا
کلاه ترک و فقر و زهد و تقوی زو نگیرد سر!
در این پر شور و شر وادی،در این بی بام و در منزل
بمأوائی، پناهی، مأمنی، کهفی، نیم رهبر!
مگر درگاه شاهی، کابرو برق و، مهر و مه باشد
ز ربط دست و تیغ و، روی و رای او، جهان پرور!
«حسن » جان و دل و چشم و چراغ دین، که هست او را
شریعت ره، هدی رهبر، فلک درگه، ملک عسکر!
غلام او را یقین و زهد و علم و دین، چو جدش را
ز جان مقداد و، پس سلمان و پس عمار و، پس بوذر!
گه رفتار و گفتار و عروج و رزم باشد او
به یم موسی، به دم عیسی، به چرخ احمد، به صف حیدر!
دم شمشیر جانگیر جهانگیرش، بکر و فر
دم مرگ و، دم صبح و، دم صرصر، دم اژدر!
ز رنگینی و سنگینی و آب و تاب، تیغ او
رگ لعل و، رگ کوه و، رگ ابرو، رگ آذر!
از وقایم، از ودایم، از وهالک، از وناجی
صف طاعت، صف یاران، صف اعدا، صف محشر!
ز شرم روی و، قدر و، علم و، مجد او عرق ریزد
چمن از ژاله، کوه از لاله، بحر از در، فلک ز اختر!
روان او، جنان او، زبان او، بیان او
بحق عاشق، بحق واثق، بحق ناطق، بحق رهبر!
براه او، بپای او، ز خشم او، ز چشم او
سپهر استاده، خاک افتاده، آتش خشک و، دریاتر!
شه است او، سروری و، برتری و، دین و علم او را
یکی تاج و، یکی تخت و، یکی ملک و یکی لشکر!
ز شاگردیش، ذکر و فکر و علم و عقل میگردد
سخن در لب، نفس در تن، هوس در دل، هوی در سر!
ندارد پیش سوز و ناله و تسبیح و سیمایش
ضیا شمع و، صفا آب و، بها در و، فروغ اختر!
بیاد روزه و، شبخیزی و، سوز و گداز او
کشد روز و شب و خورشید و مه را آسمان دربر!
بخود لرزد، بخود پیچد، بخود نازد، بخود بالد
ز بذلش جان، ز ترکش کان، ز اشکش در، ز نامش زر!
کند پر دوستان را، پند و امر و مهر و جود او
سر از عقل و، تن از طاعت، دل از ایمان، کف از گوهر!
تهی سازد عدو را، نام و یاد و حمله و تیغش
ز فکرت سر، ز قوت پا، ز غیرت دل، ز جان پیکر!
حدید است و شدید، از بسکه نور وصیت فضل او
حسودش را از آن گردیده چشم و گوش کور و کر!
بود بدگوی و بد بین و حسود و بدسگالش را
بتن درد و، بجان مرگ و، بسر تیغ و، بدل خنجر!
بجای رنگ و صوت و لاف و نخوت، باد خصمش را
خیو بر رخ، رسن در حلق، جان بر لب، اجل بر سر!
ز وصف جنت آن روی و خوی و گفتگو گردد
درون فردوس و، دل چشمه، نفس جو، مدح او کوثر!
ز شرح قهر و، خشم و، مهر و، لطف او شود کس را
دهان مجمر، زبان آذر، نفس عنبر، سخن شکر!
بود از حیرت احسان و جود و حرب و ضرب او
که آب استاده در یاقوت و لعل و دشنه و خنجر!
قلم از وصف جود و علم و خلق و لطف او دارد
در افشانی و، سخندانی، لب خندان، دماغ تر!
طریقش را، حریمش را، ضریحش را، مدیحش را
روم باسر، فتم بر در، کشم در بر، کنم از بر!
هوایش، درگهش، لطفش، غمش، داریم؛ گو: نبود
سر و سامان و، خان و مان و، ملک و مال و، سیم و زر!
چه غم، در چارجا، با ذکر و فکر و طاعت و مدحش
دم مرگ و، لب گور و، دل خاک و، صف محشر؟!
ز فیض مدحت آن شه، چو ابر و باد و، مهر و مه
رسیده صیت گفتارم، بشرق و غرب و بحر و بر!
دعا سر کن، که وصف و نعت و تعریف و ثنای او
نگنجد در زبان و، و در بیان و، نسخه و، دفتر!
نگیرد پیش عز و شان و قدر و مجدش از حیرت
زبانم حرف و، کلکم شق، مدادم مد، ورق مسطر
بود تا شمع و گل، آن محفل و این باغ را زینت
شود تا لعل و در، آن خاتم و این تاج را زیور
چو شمع و گل و،چو لعل و در،همیشه دوستانش را
بود نور و صفا، قدر و بها، هر لحظه افزونتر
25
0
موضوعمدح امام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریز
شاعرمیرزا محمد رفیع (رفیعالدین) (واعظ قزوینی)
قالبقصیده
سبک پیشنهادیمدح
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت
ذکر نزول عطا، یا حسن و یا حسین
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسن مجتبی (علیه السلام) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
کریم کاری به جز جود و کرم نداره
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریزاماکن شریف | حضرت زهرا (سلام الله علیها) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
پیچیده در این کوچه ها عطر عبایت
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریزاماکن شریف | حضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
ما و تشبیه طلعت تو به ماه
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریزاعیاد و ایام | اماکن شریف | حضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
وقتش رسیده تا که قدری با خدا باشم
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریزاماکن شریف | حضرت زهرا (سلام الله علیها) | اعیاد و ایام
به شوق نام دل آرای مجتبی امشب
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام) | امام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریزامام حسن مجتبی (علیه السلام) | اماکن شریف
گذرم بر در میخانه ی مهتاب افتاد
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام)
حسن ای نمایانگر حسن سرمد
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام)
حس خوبیست که امشب به زبان آمده است
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام) | امام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریزامام حسن مجتبی (علیه السلام) | حضرت زهرا (سلام الله علیها)
لبم امشب دوباره شیرین شد
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام) | امام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریزامام حسن مجتبی (علیه السلام) | امام حسن مجتبی (علیه السلام)
در وصف ذات صحبت ما احتیاج نیست
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریزامام حسن مجتبی (علیه السلام)
ما کویر و نگاه تو دریا
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام)
آتش از مهر تو می گردد گلستان یا حسن
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریزامام حسن مجتبی (علیه السلام) | امام حسن مجتبی (علیه السلام) | اماکن شریف
ای علوی ذات و خدایی صفات
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریزامام حسن مجتبی (علیه السلام) | امام حسن مجتبی (علیه السلام) | امام حسن مجتبی (علیه السلام)
نوکر حلقه به گوشیم و اسیر حسنیم
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریزامام حسن مجتبی (علیه السلام) | امام حسن مجتبی (علیه السلام)
وقتی پدرت حضرت حیدر شده باشد
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریزامام حسن مجتبی (علیه السلام) | امام حسن مجتبی (علیه السلام)
همدم یار شدن دیده ی تر میخواهد
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریزامام حسن مجتبی (علیه السلام) | امام حسن مجتبی (علیه السلام) | حضرت زهرا (سلام الله علیها) | حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) | اماکن شریف
از روز ازل خلق شدم چون حسنینی
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
ما از تو به جز کرم ندیدیم
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام)
باید مرا گلیم مسیر نگار کرد
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریزامام حسن مجتبی (علیه السلام)
روزی حسینی، حسنی دارم و بس
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریزامام حسن مجتبی (علیه السلام) | حضرت زهرا (سلام الله علیها) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
نشسته ام بنویسم گدا، گدا آقا
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریزامام حسن مجتبی (علیه السلام) | حضرت زهرا (سلام الله علیها) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | اماکن شریف | امام حسن مجتبی (علیه السلام)
اول تو را سرشته و انسان درست کرد
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام)
کریم های دو عالم به نام زاده شدند
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام)
زیر پایش خدا غزل می ریخت
موضوعامام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریزحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)