جامی که شاه تشنه لبان بود مست از او

جامی که شاه تشنه لبان بود مست از او
هر کو چشید از آن زغم خویش رست از او
 
عباس نامدار که کس دست از او نبرد
چون خورد از آن پیاله بخون شست دست از او
 
افتاد نخل قامتش از پا نخورده آب
از ضربتی که پشت امامت شکست از او
 
بی خواب شد سکینه و در خواب شد عدو
چون خواب مرگ چشم جهانبین ببست از او
 
موجی بجنبش آمد و آبش ز سر گذشت
ابری ببارش آمد و از پا نشست از او
 
تسلیم شاه تشنه لبان کرده دو دست
جامی که خورده بود شراب الست از او
 
چشمی بسوی دشمن و چشمی بروی دوست
بگذشت ماند یاد بگیتی دو دست از او
135
0
موضوعتاسوعا (شهادت) حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)
گریز
شاعرنیر تبریزی
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت