بسکه دست دلبرم مشکل گشایی می کند

بسکه دست دلبرم مشکل گشایی می کند
خلق می گویند این سقا خدایی می کند
 
گرچه از فرط گنه بیگانه گشتم با دلش
اوست دائم با دل من آشنایی می کند
 
تا بگیرد دست هرکس ناتوان است درجهان
دستهایش از بدن میل جدایی می کند
 
هر که سوگند ش دهد بر مادرش ام البین
با نگاهی روزی اش را کربلا یی می کند
 
قبله ی اصحاب ممتاز حسین ابروی اوست
بر قلوب عاشقان فرمانروایی می کند
 
هرکه خواهد حاجتی مردانه ازباب حسین
این ابا الفضل است براو خوش عطایی می کند
 
بی نیاز از هردو عالم می شود برحق قسم
هرکه بر درگاه این آقا گدایی می کند
 
آنچنان جا دردل زهرای اطهر کرده است
فاطمه درماتمش صاحب عزایی می کند
 
چشم او با تیر لب وا کرد وگفت از غصه اش
قطره قطره خون او قصه سرایی می کند
 
چشم من شرمنده ی لبهای خشک اصغر است
مادرش همراه لالایی دعایی می کند
 
دست دادم چشم دادم تا رسانم آب را
لیک این مشک است با من بی وفایی می کند
113
0
موضوعمدح حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)
گریزمناجات با حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) | تاسوعا (شهادت) حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) | شهر کربلا ، بین الحرمین و... امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | شهادت حضرت علی اصغر (علیه السلام)
شاعرجواد حیدری
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت