برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند

برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند

اول صلا به سلسله ی انبیا زد

نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید

زان ضربتی که بر سر شیرخدا زدند

آن در که جبرئیل امین بود خادمش

اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند

بس آتشی ز اخگر الماس ریزه ها

افروختند و در حسن مجتبی زدند

وانگه سرادقی که ملک مجرمش نبود

کندند از مدینه و در کربلا زدند

وز تیشه ی ستیزه درآن دشت کوفیان

بس نخل ها ز گلشن آل عبا زدند

پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید

بر حلق تشنه ی خلف مرتضی زدند

اهل حرم دریده گریبان، گشوده مو

فریاد بردر ِ حرم کبریا زدند

روح الامین نهاده به زانو سر حجاب

تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب

82
0
موضوعمصائب پنج تن
گریزهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها) | ضربت خوردن و شهادت امیرالمومنین علی (علیه السلام) | عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمحتشم کاشانی
قالبترکیب بند
سبک پیشنهادیروضه,نوحه
زبانفارسی

حاج محمود کریمی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت