با آنکه رؤیای شهادت در سرم دارم

با آنکه رؤیای شهادت در سرم دارم
آیینه‌ای در دل ز صبر مادرم دارم
 
من عون هستم، عون ـ خواهرزاده‌ی نورم ـ
غم‌نامۀ خورشیدها را در برم دارم
 
شمشیر غیرت در نیامِ اذن میدان است
یک کربلا احساس در چشم ترم دارم
 
جای من اینجا نیست من از آسمان هستم
تصویری از پرواز در بال و پرم دارم
 
جان ـ این امانت ـ را خداوندا بگیر اینک
من شرم از جانی که با خود می‌برم دارم
 
کو آن زمانی که ببینم با نگاه شوق
در این بیابان زخم‌ها در پیکرم دارم
 
دشمن نمی‌داند که من از نسل خورشیدم
دشمن نمی‌داند که صبر از مادرم دارم
 
جان هدیه‌ای کوچک برای بارگاه توست
آنسان که من شرم از وداع آخرم دارم
98
0
موضوعدو طفلان حضرت زینب | دو طفلان حضرت زینب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزمدح حضرت زینب (سلام الله علیها)
شاعرمیلاد عرفان پور
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت