باز از چه چشم‌ها همه از خون دل تر است

باز از چه چشم‌ها همه از خون دل تر است 
باز از چه سینه‌ها همه سوزان چو آذر است 
 
از بار غم چرا قد محراب گشته خم 
در کنج انزوا ز چه ماوای منبر است 
 
میکال را شد از چه گریبان صبر چاک 
جبرئیل را چرا سر غم زیر شهپر است 
 
کوثر چرا به گریه و طوبی شکسته بال 
رضوان چرا به ناله جنان از چه بی‌بر است 
 
بر هر طرف که می‌نگرم محشری به پاست 
در هر کجا که می‌گذرم شور محشر است 
 
بر فرق فرقدان شده خاک عزا مگر 
از تیغ کین دریده ز هم فرق حیدر است 
 
دردا که شد شکافته از ضرب تیغ کین 
آن تارکی که کشور اسلام را سر است
 
گردید سرخ چهره‌ای از خون که تا به حشر 
زرد از غمش به چرخ رخ مهر خاور است 
 
نخلی ز پا فتاد که در ماتمش به خلد
جاری هزار چشمه ز چشم پیامبر است 
 
شد منخسف ز برج شرف آن مهی کزو
اندر محاق زهره زهرای اطهر است 
 
شاها ز اشک دیده و از آتش درون 
جودی گهی در آب و گهی اندر آذر است
5
0
موضوعضربت خوردن و شهادت امیرالمومنین علی (علیه السلام)
گریز
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت