ایستادم به بلندی بدنم لرزان شد

ایستادم به بلندی بدنم لرزان شد
زیر خروارِ نی و سنگ تنت پنهان شد
 
بسکه مبهوت جمال احدیّت بودی
که در آوردن پیراهن تو آسان شد
 
چقَدَر نیزه فرو رفته به جسمت ، گوئی
گودی قتلگهت تنگ تر از زندان شد
 
نعل تازه به سم اسب زدن فکر که بود؟
که سراپای تو با سطح زمین یکسان شد
 
آنقَدَر زیور و خلخال ربودند زما
که به بازار طلا نرخ طلا ارزان شد
28
0
موضوعمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا | قتلگاه | مناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزعصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرسعید خرازی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت