امید من پناه من ای یک تنه سپاه من

امید من پناه من
ای یک تنه سپاه من
می گریم و می خوانم " قلت حیلتی"
دیگر ندارد خیمه خواب راحتی
عباس من
لاله ی من را چیده اند
بر گریه ام خندیده اند
شق القمر گشتی ای ماه منیرم
سری نمانده تا به دامن بگیرم
عباس من
تیر جفا ، چشم تو بست
فرق دوتا ، پشتم شکست
من می بوسم دست تو و بازوی تو
پهلو شکسته آمده پهلوی تو
عباس من

129
0
موضوعتاسوعا (شهادت) حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)
گریز
شاعرمیثم مومنی نژاد
قالبنا مشخص
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی

حاج میثم مؤمنی نژاد
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت